«سلام من به مدینه» | «مدینه شهرِ پیغمبر»
۹۳/۰۱/۱۵
«قطعهای شنیدنی از حاج منصور»
«ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است»، « هنر یعنی ارزش و هنرمند ارزشمند است» من با این بخشهای آن سخنان جنجالبرانگیز رئیس جمهور روحانی در جمع هنرمندان موافقم و آن را درست و دقیق و حکیمانه میدانم. یعنی با «ارزش ذاتی هنر». در نتیجه وقتی قرار است با هر اثر هنری مواجه شوم سعی میکنم ابتدا بی هرگونه پیش فرضی با آن مواجه شوم. که پیش از شنیدنِ پیشفرضها، صدای خود هنر را هم بشنوم. که قضاوتِ خالصم را در مورد آن اثر هنری داشته باشم. قطعاً پس از به دست آوردنِ قضاوتِ خالص هنریام، سراغ یافتن دیگر قضاوتها و بررسی سوابق و لواحق هم میروم. چون بین مفهوم زیبایی و مفهوم حقیقت تفاوت وجود دارد. فلانی آدم خوبی است، حرف حقی را هم میخواهد بگوید، اما زشت میگوید. فلانی آدم بدی است، حرف بدی را هم میخواهد بگوید، اما زیبا میگوید. آیا چون اولی حرف خود را زیبا نگفته ناحق است؟ آیا چون با صدای بد و لحن بدی اذان گفته، اذان دروغ است؟ آیا دومی چون زیبا گفته، حق گفته؟ آیا چون فیلمش در مظلوم و قهرمان جلوه دادنِ صهیونیستها را زیبا و هنرمندانه ساخته، صهیونیستها امروز ملتی مظلوم و قهرماناند؟ پس اینجا میبینیم ما دو قضاوت داریم که از هم جدا هستند. قضاوت درباره حقیقت، قضاوت درباره زیبایی. اگر اکنون قصد بررسی کامل سخنان ایشان را داشتم، این بحث مدخل و محک خوبی بود برای تبیینِ دقیقِ چراییِ چرت و پرت بودن و بیمعناییِ جملهی «پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست» .
روزی فرامیرسد که هنرمندانی که امروز میشناسیمشان از دنیا رفتهاند. روزی فرامیرسد که ما _دیگر فرزندانِ این زمان_ نیز با همه علایق و سلایق خود، از دنیا رفتهایم. حتم دارم آن روز عدهای از پژوهشگران هنر ظواهر و حجابها را کنار میزنند تا بهتر از ما به تماشای هنر، وانگهی ارزش گزاری آثار هنریِ روزگار ما بپردازند. آن روز بسیاری از گرد و غبارهای سیاسی و احساسی فرو نشسته است. احتمالِ خیلی زیادی میدهم آن روز از قطعهی «مدینه شهر پیغمبر» حاج منصور ارضی با احترام بسیاری یاد میشود و خود حاج منصور ارضی به مثابه یک هنرمند، حتی از سوی پژوهشگران و هنرمندانِ لائیک و روشنفکر به طرزِ درخشانی «ارزشمند» و قابل احترام شناخته میشود.
گمان میکنم تاریخِ اجرای «سلام من به مدینه» یا «مدینه شهر پیغمبر» جناب آقای منصور ارضی به میانهی دهه هفتاد بازگردد. در مورد محل اجرا اما نه گمان، که یقین دارم. جایی که جای خاص و شگرفی است و تناسبِ کاملی با این قطعه دارد. یعنی: کشورِ عربستان _ شهر مدینه النبی _ کنارِ قبرستانِ بقیع _ در جمع زائرانِ شیعه. گویا از گذشته تاکنون این نخستین و آخرین باری بوده است که ایرانیان اجازه پیداکردهاند چنین مراسمی را در آن محلِ مقدس و خاص داشته باشند. توجه داشته باشید! روضهی حضرت زهرا(سلامالله علیها) در کنار قبرستان بقیع! آن هم در زمان حاکمیتِ سعودی، دشمنِ دیوخو و خونخوارِ شیعه.
شعرِ (متن) اثر مشکلات و ناپختگیهای فراوانی دارد، از مشکلات زبانی و املایی تا ...، اما در کل روایتِ خوبی دارد. مخصوصاً اینکه مناسب _و اصطلاحاً_ راستِ کار مداح است. شاعرش را بین سعید حدادیان (مداح سرشناس) و جواد حیدری (صاحب انتشارات «آرام دل») شک داشتم، که اخیراً متوجه شدم دومی است.
شعر بخشِ نخست: « سلام من به تو یا صاحبالزمان، به فدایت / چه میشود شنوم در کنار کعبه صدایت؟ | سلام من به تو ای روح حج، حقیقت ایمان / عزیز گم شدهی دل، یگانه مهدی دوران | سلام من به مدینه، به آستان رفیعش / به مسجد نبوی و به لالههای بقیعش / سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش | سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش | نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا / گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا | تو ای مسافر شهر مدینه در دل شبها / نبود هرچه که گشتم نشان ز مرقد زهرا | سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی / ز غیر هرچه که دیدی به یار شکوه نکردی | سلام من به بازو ... کبودی رویت / به سرخفامی اشک تو و سپیدی مویت »
شعر بخش دوم (با ترجیعِ «مدینه شهر پیغمبر») : « مدینه منزل قرآن مدینه محفل قرآن / درون دل خبرداری تو از درد دل قرآن | خدا بر تو نظر دارد که هستی شهر پیغمبر / مدینه شهر گلهایی چه گلهایی همه پرپر | بود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا / چرا با ما نمیگویی حدیث غربت زهرا؟ | چرا خاموش و دلگیری مدینه شور و شینت کو؟ / امام مجتبییت کو؟ حسینت کو حسینت کو؟ | به بالای سر محبوبهی حق آه و واویلا / نشسته ساقی کوثر ، شکسته آه و واویلا »
ساختِ موسیقاییِ اثر از دو بخش تشکیل شده که اگر بخواهیم به زبانِ موسیقیِ ردیف دستگاهی توصیفش کنیم باید بگوییم بخشِ نخست (سلامِ من) آوازی گونه است و بخش دوم (مدینه شهر پیغمبر) تصنیف وار. سازندهی ملودیها را که طبق معمول نمیشناسیم، ولی احتمالاً خود حاج منصور است. بخش آوازی که احتمالاً اصلاً ملودیِ پیشساخته نداشته است و هرچه هست تکنیکِ اجرای خود مداح است که بسیار زیبا و حساب شده است، بخش دوم نیز بسیار ملودی زیبا، غمگین و خاصی دارد. و البته در این قطعه، مهمتر از ملودی، نحوهی اجرای اثر است. این قطعه یکی از شاهکارهای آقای ارضی و اگر نگوییم «بهترین» باید بگوییم یکی از بهترین نواهای مذهبی با موضوعِ حضرتِ فاطمه زهرا(سلامالله علیها) است.
دکتر محمد سعید شریفیان این چهرهی بینالمللیِ موسیقی و خالق ارکستر سمفونیکِ «خسوف» (به رهبریِ «الکساندر وزوب». گفتنی است یکی از سه تک خوان اثر همسر آقای شریفیان زندهیاد فلورانس لیپت بود) در مورد این اثر فاخر خود گفتهاند : «خسوف بر مبنای نُه نوحه ی قدیمی و اصیل ساخته شده است». جای دیگر گفتهاند «فقط برای یافتنِ نوحه ها دو سال تحقیق کرده ام». جالب اینجاست که اولین نوحهای که در این آلبوم به گوش میرسد همین نوحهی مدینه شهر پیغمبر (یعنی بخش دوم قطعه حاج منصور) است که در پایانِ قطعهی «مقدمه» با آواز تک خوان ایرانی آقای اسحاق انور اجرا میشود. نوحهای که اتفاقاً خیلی هم قدیمی نیست اما ارزش نوحههای قدیمی را یافته است. چرا به این نکته اشاره کردم؟ خواستم عرض کنم حتی اگر بخواهیم پسند عمومی را نادیده بگیریم هم دلایلی وجود دارند که ثابت میکنند این اثر یک اثر خاص، استثنایی و موفق است که باید هم به خاطر آهنگسازیاش و هم به خاطر اجرایش به حاج آقا منصور ارضی تبریک گفت (حالا بحث موضوعِ اثر و اجر معنویاش که باخداست). البته بخشِ بد ماجرا این است که قانونِ کپیرایت در مورد هیئتیها هرگز رعایت نمیشود. یعنی در تمامِ صفحات و کاورهای آلبوم هیچ نامی از سازندگانِ نخستینِ این قطعه نیامده است. در بخش شاعران هم فقط از آقایان بیژن ترقی، حسان و خواجه عبدالله انصاری نام برده شده است. درحالیکه رفتار حرفهای اقتضا میکند که دست کم به نام هنرمندی که از ملودی او استفاده کردهایم نیز اشاره شود.
تاکید میکنم که ارزش این اثر، با توجه به موضوع هزار چندان (و بلکه بسیار بیشتر) میشود و این مسئله را خود جداگانه میتوان در دو سطح بررسی کرد:
یکم ---> اینکه ما اثر هنری فاخر خود را خرج اهلبیت کنیم.
دوم ---> اینکه وقتی میخواهیم برای اهلبیت کارکنیم، اگر نمیتوانیم حق آنان را ادا کنیم دست کم با نهایت تلاش خود و به هنرمندانهترین شکل ممکن دست به چنین کاری بزنیم.
اینجانب به خاطر بعضی حواشی همیشه انتقاداتی را نسبت به حاج آقای ارضی داشتهام و بعضی را هم در همین وبلاگ نوشتهام، اما این قطعه را که گوش میدهم همه آن انتقادات پیش چشمم کمرنگ میشوند. به دو دلیل (که اولی بندهی دومی است) :
یکم---> به احترامِ زیبایی
دوم---> حضرت زهرا (س)
نویسنده: حسن صنوبری
خدا خیرتون بده
کسی به فکر هنر و هنرمندان این طوری نیست
دنبال شاعرش بودم پیدا نمیشد
دیدم شما تاریخچه و تحلیل خودتونو نوشتید
خیلی خوبه
ادامه بدبد درباره بقیه کارهای تاثیرگذار مداحی
ممنونم