به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

۱۱ مطلب با موضوع «موسیقی» ثبت شده است

۹۳/۰۵/۲۱

 

یا: «ژولیای مقاومت»

جولیا پطرس جولیا بطرس ژولیا پطرس Julia Boutros

 

یکم: «ژولیا پطرس کیست؟»

خانم ژولیا پطرس (جولیا بطرس _ Julia Boutros)  خواننده‎ی مسیحی‎مذهبِ اهل لبنان است. او امروز نه‎تنها در لبنان، نه‎تنها برای کشورهای عرب‎زبان، بلکه برای بسیاری از پی‎گیرانِ جدیِ موسیقیِ در سراسر جهان و همچنین تمامِ اهل‎حق، غربا، هیئتی‎ها و قلندران این کهکشان، نامی ارزشمند و ستاره‎ای درخشان است.

پیش از اینکه پاسخِ این پرسش را ادامه بدهم بگذارید پرسش دیگری را مطرح کنم:

 

دوم: «وضعیتِ موسیقی در ایران چگونه است؟»

موسیقیِ بومی و باستانی‎مان را که خیلی وقت است به موزه فرستاده‎ایم و آخرین بازماندگانش را هم به زودی خواهیم کشت. در مجموع اکثریتِ غالبِ موسیقیِ پاپ امروز ما مشتی اشباه‎الرجالِ ولارجالِ بینی‎وگونه عمل‎کرده و بی‎سبیل‎اند که نخستین اجراهایشان را در کنار دبیرستان‎های دخترانه آغاز کرده‎اند و هم‎اکنون آنقدر در چهره و حنجره از جنسیت خود دور شده‎اند که اگر پس‎فردا نیروانتظامی ایشان را در وضع نامناسبی با یکی از اُناث ببیند، نه به جرمِ دختربازی، که اشتباهاً به همان جرمی دستگیرشان می‎کند که مجازاتش عذابِ قومِ لوط است.

حال از این قومِ مخنث چه برمی‎آید؟ آیا این‎ها می‎آیند و می‎توانند برای اسلام یا اهل‎حق یا مبارزه یا جوانمردی یا دفاع از مظلوم یا... زهی! این بندگانِ خدا  امروز دیگر دیدنِ سیمایشان هم مفسده و ریبه دارد چه رسد به صوتشان.

موسیقی سنتی‎مان هم پس از مرگِ کسایی و ذوالفنون و لطفی دیگر دارد آخرین نفس‎هایش را می‎کشد. بیشتر یا تصنع و ادای نوآوری (و حرکت به سوی «پاپ») است یا ادعا و تقلیدِ کار قدما (آفرینشِ «ملال»). حتی مخاطبانشان هم بیشتر کسانی‎اند که دوست دارند حس کنند آدم‎های فاخری‎اند و به موسیقیِ فاخری گوش می‎دهند. اجتماعی‎ترین کارهایشان بر اساسِ شعرهای دهه چهل و پنجاه است. یعنی چهل‎پنجاه سالی از جامعه خودشان عقب‎اند. اسم خدا و پیغمبر را هم با قوی‎ترین موتورهای جست‎جو نمی‎توانید در کارشان پیدا کنید. می‎گویید نه؟ این شما و این شجریان: «این‎ها {جمهوری اسلامی} هرگز با هنر کنار نمی آیند، هرگز و هرگز، همچنان که در طول ۱۴٠٠سال با هنر کنار نیامدند{اسلام}» (مصاحبه با بی‎بی‎سی)

 

سوم: «ژولیای مقاومت»
یا «ژولیا پطرس دقیقا کیست؟»

در طی مجموعه حملات اسرائیل به لبنان و مخصوصا در جنگ ۳۳روزه خیلی از هنرمندان از لبنان فرار کردند. رفتند آنجایی که بتوانند هنرشان را عرضه کنند! بعضی‎هایشان هم برای انجام فعالیت‎های بشردوستانه جذب سازمان ملل شدند! اما ژولیا در لبنان ماند. همه می‎دانیم «صرفا عاشقانه خواندن» آسان‎ترین، رایج‎ترین و بی‎هزینه‎ترین کار برای خوانندگان است. اما ژولیا اجتماعی هم خواند، برای کشورش هم خواند، برای مبارزه با دشمنانِ سرزمینش هم خواند. نه الآن یا در جنگ ۳۳روزه. از خیلی قبل‎تر. ژولیا از جوانی و نوجوانی آهنگ‎های ضداسرائیلی می‎خواند. و می‎دانیم که اسرائیل خیلی خطرناک‎تر و جدی‎تر از دیگران در حذف دشمنانش عمل می‎کند. آن هم دشمنان موثر، آن هم دشمنانِ فلسطینی و لبنانی که بغل گوششان‎اند. با اینحال ژولیا پطرس آهنگ‎های زیادی را برای کشورش خواند. خوب هم خواند.

نکته دیگر: ژولیا می‎توانست فقط نوحه بخواند. می‎توانست فقط گریه کند و بگریاند. کاری که بسیاری از اهل تسنن و مسیحیان در شرایط مشابه در طول تاریخ انجام داده‎اند و با این کار به تسریعِ زوالشان کمک کرده‎اند. کاری که شیعه _شیعه‎ی راستین_ بر نمی‎تابد. کاری که السیسی و ملک‎عبدالله از فلسطینی‎ها می‎خواهند: گریه کنید و کفن بپوشید! . کاری که آیت‎الله خامنه‎ای نمی‎خواهد: «مقاومت تنها راه است»، کشورهای خائن عربی به مردمِ لبنان و فلسطین و حتی سوریه می‎گفتند هرچه اسرائیل جلوتر آمد شما عقب‎تر بیایید تا اذیت نشوید!  اما خامنه‎ای اعراب را به چیز دیگری فرا می‎خواند: «انّ فلسطین، هی فلسطینِ من النّهر الى البحر دون التّفریط حتّى بشبر واحد» چون خامنه‎ای فرزند مکتب اوست که می‎فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف! خزینی» و فرزند او که فرمود: «الا و ان الدعى بن الدعى قد رکز بین اثنتین: بین ‏السلّه والذلّه، و هیهات له ذلک منى، هیهات منّا الذّلّه». اصلا اهمیتِ سیدحسن نصرالله این است که با گفتار و رفتار خویش معارف شیعه و مکتب امام حسین (علیه‎السلام) را به لبنانیان و بلکه به همه اعراب و بلکه به همه جهان آموزش داد. و بلکه به بعضی از فقهای هم‎مذهبش!

ژولیا می‎توانست فقط نوحه بخواند. اما ژولیا در کنار نوحه و گریه و بسیار بیش از این‎ها حماسه خواند. حماسه‎سرایی و رجزخوانی با چشمِ گریان و حنجره‎ی خونین. بیشترین عبارت و مفهومی که در آهنگ‎های ژولیا تکرار شده است «مقاومت» است. اصلا یک نفر باید بنشیند فعل‎های «لن اُسالم»، «لن اُساوم» و «ساُقاوم» را در آهنگ‎های ژولیا احصا کند. بس که زیاد تکرار شده‎اند.

 جولیا پطرس

 

سوم: «ژولیایی که ما می‎شناسیم»
یا «از کی ایرانیان و شیعیان ژولیا پطرس را شناختند و گرامی داشتند؟»

پس از جنگ۳۳روزه و آزادسازیِ جنوبِ لبنان با دستِ پُرتوان و وعده‎ی‎صادق حزب‎الله و سیدحسن نصرالله؛ یعنی در روزهایی که آمریکا، اسرائیل، غرب، سازمان‎های بین‎المللی، بعضی از کشورهای عربی (تا اینجا روی هم رفته: بازندگان جنگ) و حتی بعضی از روشنفکران و مخالف‎خوانانِ لبنان (یعنی همان «اصلاح‎طلب‎هایشان»!) می‎گفتند: «حالا که جنگ تمام شده که دیگر معلوم است حزب‎الله باید خلع سلاح شود!» یعنی روزهایی که حزب‎الله و نصرالله در عین اقتدار، کاملا هم مظلوم بودند؛ موسیقی و ویدئو کلیپی از خانم ژولیا پطرس منتشر شد که تأثیر زیادی بر مردم لبنان، جامعه‎ی عربی و امت اسلامی گذاشت. یعنی ویدئو کلیپِ «احبائی». ماجرا از پاسخِ نامه‎ی سید حسن نصرالله به نامه‎ی تعدادی از رزمندگان حزب‎الله آغاز شد. آنان نامه‎ای شبیه همین نامه‎های عاشقانه‎ی اعلامِ بیعت و وفاداری که رزمندگانِ خودمان به امام خمینی می‎نوشتند به نصرالله نوشتند و سیدحسن هم به ایشان پاسخی شبیه به پاسخ‏‎های امام داد:

أما للمجاهدین فأقول لهم وصلتنی رسالتکم وسمعت مقالتکم، وأنتم والله کما قُلتم، نعم أنتم الوعد الصادق، وأنتم النصر الآتی بإذن الله، أنتم الحریة للأسرى والتحریر للأرض، والحمى للوطن وللعرض وللشرف، یا أخوانی أنتم إصالة تاریخ هذه الأمة وأنتم خلاصة روحها، أنتم حضارتها وثقافتها وقیمها وعشقها وعرفانها ... أنتم خلود الأرز فی قممنا وتواضع سنابل القمح فی دیارنا، أنتم الشموخ کجبال لبنان الشامخة العاتیة على العاتی ...، أقبل رؤوسکم التی أعلت کل رأس، وأقبل أیادیکم القابضة على الزناد، یرمی بها الله تعالى قتلة أنبیائه وعباده والمفسدین فی الأرض، وأقبل أقدامکم المنغرسة فی الأرض... یا أخوانی یا من أعرتم الله جماجمکم... أنتم القادة وأنتم السادة وأنتم تاج رؤوس ومفخرة الأمة، ورجال الله الذین بهم ننتصر ...

خانم پطرس با شنیدنِ این سخنان از تلویزیون منقلب می‎شود و تصمیم می‎گیرد آهنگی را فراهم کند که ترانه‎اش بر اساس همین جملات سیدحسن نصرالله است و خطاب به مجاهدانِ حزب‎الله. جالب اینکه کلیپِ این موسیقی هم در خرابه‎های «بنت جبیل» تهیه می‎شود. این موسیقی همان «احبائی» معروف است.

احبائی! | استمعت الی رسالتکم | و فیها العز و الایمان | فانتم مثلما قلتم: | رجال‎الله فی المیدان | و وعد صادق انتم | و انتم نصرنا الآتی | و انتم من جبال الشمس | عاتیه علی العاتی

احبائی! | بکم یتحرر الاسری | بکم تتحرر الارض | بقبضتکم | بغضبتکم | یصان البیت و العرض | بنات حضاره انتم | و انتم نهضه القیم | و انتم خالدون کما | خلود الارض فی القمم | و انتم مجد امتنا | و انتم ، انتم القاده | و تاج رووسنا انتم | و انتم ، انتم الساده

احبائی! | اقبل نبل اقدام | بها یتشرف الشرف | بعزه ارضنا انغرست | فلا تکبو و ترتجف | بکم سنغیر الدنیا | و یسمع صوتنا القدر | بکم نبنی الغد الاحلی | بکم نمضی و ننتصر

 

 

تماشای بخشی از فیلمِ نامه‎ی سید حسن نصرالله به مجاهدان حزب‎الله در جنوب

دانلودِ آهنگِ احبائی ژولیا پطرس (MP3)

تماشای ویدئوکلیپِ احبائی ژولیا پطرس

 


 

 

چهارم: «ژولیای موسیقی»

JuliaBoutros جولیا بطرس و زیاد بطرس
ژولیا پطرس و برادرش زیاد پطرس در جوانی

ژولیا پطرس (جولیا بطرس) متولد ۱٩۶۸ بیروت است و نخستین آلبومش با نام «این است زندگی» در سال ۱٩۸٢ و در چهارده سالگی ژولیا منتشر می‎شود و آلبوم آخر «حکایت وطن» هنوز ده روز نشده که منتشر شده است. از آغاز تاکنون از ژولیا حدود ۱۶ آلبوم مستقل و دو آلبوم کنسرت منتشر شده است که فهرست کاملش را پیش رو دارید:

  1. هذه هی الحیاة _ C’est La Vie - ۱٩۸٢
  2. غابت شمس الحق _ Ghabet Shams El Haq - ۱٩۸۵
  3. وین مسافر _  Wain Msafer- ۱٩۸٧
  4. حفلة صور _ Haflet Sour - ۱٩۸٩
  5. حکایة عتب _ Hikayet Ataba - ۱٩٩۱
  6. یا قصص _ Kosass - ۱٩٩۴
  7. القرار _  Al Kharar - ۱٩٩۶
  8. شی غریب _ Shi Gharib - ۱٩٩۸
  9. بصراحة _  ٢٠٠۱ - Bisaraha
  10. لا بأحلامک _ ٢٠٠۴ - La B'ahlamak
  11. تعودنا علیک _ ٢٠٠۶ - Ta'awadna Aleik
  12. أحبائی _ ٢٠٠۶ - Ahiba'i
  13. کنسرت در کازینو لبنان _ ٢٠۱٠ - Live At Casino Du Liban
  14. على ما یبدو _ ٢٠۱۱  - Ala Ma Yabdou
  15. یوما ما _ ٢٠۱٢ - Yawman Ma
  16. میلادک دیسمبر _  ٢٠۱٢ -  Miladak
  17. کنسرت در پلاتیا _  ٢٠۱۳ - Juila In Platea
  18. حکایة وطن _  ٢٠۱۴  - Hkayet Watan
     

پ ن : لیست آلبوم‎های ویکیپدیای عربی و انگلیسی ژولیا پطرس هر دو ناقص‎اند. اگر کسی ویکیپدیاباز است خوب است از روی همینجا کاملشان کند.

پ ن: البته خانم پطرس تک آهنگ‎هایی هم دارد که در این آلبوم‎های خودش نیامده‎اند. مثل آهنگ «وطنی بعیدک» که در جوانی در آلبوم «قصه‎ها؛ ترانه‎هایی برای کودکان» («حکایا؛ اغانی للاطفال» 1987) ساخته‎ی «زیاد الرحبانی» خوانده است.

پ ن : «زیاد پطرس» برادرِ بزرگ‎تر ژولیاست که آهنگ‎سازی اکثریت قابل توجه کارهای مهم او را بر عهده دارد.

 

پنجم: «ژولیای لبنان»

ژولیا برای لبنان و مخصوصا مقاومت لبنان آهنگ‎های بسیاری خوانده که معروف  و محبوب‎ترینشان آهنگ احبائی است (شاید به خاطر ارتباط مستقیمش با سید حسن نصرالله. هرچند تمامیِ آهنگ‎های «مقاومت»محورِ ژولیا دقیقا با اندیشه‎ی حزب‎الله هم‎آهنگ است).

مهم این است که بیشتر این آهنگ‎ها واقعا زیبا هستند و آهنگسازی‎شان ارزش هنری و والایی دارند. از جمله‎ی این آهنگ‎ها می‎توان به آهنگ‎های قدیمی «یا شعبی» و «غابت شمس الحق» در آلبوم «غابت شمس الحق»، آهنگِ «لبنان»، «انتصر لبنان» و «صرخه مقاوم» از آلبوم «احبائی»، آهنگ «ربما» از آلبوم «یاقصص» (شعر بسیار دقیق و زیبایی دارد) و دو آهنگِ «مقاوم» و «اطلق نیرانک» (هر دو حماسی و با ریتم شاد) از آلبوم «یوما ما» اشاره کرد.

در این میان به نظرم آهنگِ «مقاوم» آهنگ بسیار زیبایی‎ست که نسبت به زیباییش کم‎تر مورد توجه مخاطب ایرانی قرارگرفته. شعرش هم خوب است. یک جاهایی خیلی قلندر و یاغی‎گر می‎شود:

انی اهل العزم، ان تدعى العزائم!
هذا سیفی بالوغى بالموت قائم!
 

جولیا پطرس حزب الله
این سلاح مقاومت است در دستان ژولیا. در جریان سفرش به جنوب لبنان همسر  یکی از شهیدانِ حزب‎الله (کفاح شرارة) همراه با کودکان خردسالش می‎آید و سلاح شوهر جوانش را به ژولیا هدیه می‎دهد. (عکس‎های دیگر: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا)
 

پطرس در کنسرتِ پلاتیایش که (کنسرت بسیار موفقی بود و) همین دو سال پیش اجرا شد بسیاری از این آهنگ‎ها را بازخوانی کرد. البته دیگر  آهنگ‎های اجتماعی (مثل «بتنفس حریه») یا عاشقانه‎ی معروفش (مثل «لاباحلامک»، «قالوا مشینا»، «یوما ما» و ...) را هم اجرا کرد ولی به نظرم غلبه با آهنگ‎های مقاومت بود. یکی از زیبایی‎های این کنسرت وقتی است که در آخرین بخش کنسرت کار به آهنگ احبائی می‎رسد. کاری به شور و شوق و تشویق‎ها و اشک‎ها ندارم، مهم این است که «احبائی» را که پطرس می‎خواند، مردم خودشان زودتر «استمعت الی رسالتکم | و فیه العز و الایمان» را می‎خوانند. اینجا یک کم دلم سوخت. گفتم نگاه کن مسیحی‎ها چگونه با نوای اسلام گرم گرفته‎اند، بعد در ایران، مرکز اسلام، پایتخت شیعه، ملت پای منبر شجریان و مقلدانش چه نوایی را گرم می‎گیرند.

دانلودِ آهنگِ مقاوم ژولیا پطرس _ اجرای آلبوم (MP3)

دانلودِ آهنگِ مقاوم ژولیا پطرس _ اجرای کنسرت (MP3)

دانلود آهنگ اطلق نیرانک ژولیا پطرس (MP3)

دانلود آهنگ ربما ژولیا پطرس (MP3)

تماشای فیلم کامل کنسرت ژولیا درپلاتیا (توصیه نمی‎کنم!) کاش می‎شد ارجینالش را بخرم.

تماشای فیلم اجرای دو آهنگ مقاوم و احبائی در کنسرت پلاتیا (توصیه می‎کنم)

 

 

 

ششم: «ژولیای فلسطین»

در این سرفصل _اگر وب‎چرخم را مطالعه کرده باشید_ خیلی حرف تازه‎ای برای گفتن ندارم. فقط دو نکته است. یکی پیام ویدئویی ژولیا که در ابتدا منتشر شد و متضمن نکات دقیقی بود. همانطور که می‎دانید بسیاری از کشورهای خائن عرب‎زبان و بسیاری از حکامِ فاسد سرزمین مسلمانان، به ظاهر از غزه حمایت می‎کنند ولی به همان ظاهر هم کاری به مردم سوریه و عراق ندارند و چه بسا حامیِ مهاجمان تکفیری و ترهیبی‎شان‎اند. در این شرایط جولیا آن ویدئو را منتشر می‎کند و می‎گوید امروز دشمن در دو لباس به سرزمین‎هایمان آمده، یکی در لباس اسرائیل به غزه حمله کرده و دیگری در لباسِ تکفیری‎ها به سوریه و عراق. این واقعا نکته مهمی است. اسم آن ویدئو هم «تضامنا مع غزه، سوریا و العراق» است. اینجاست که پطرس بار دیگر ثابت می‎کند ورای عُلقه‎های سرزمینی و دینی، بینشی موحدانه و چشمی حقیقت‎بین و اخلاق‎مدارانه دارد.

جولیا پطرس غزه

نکته‎ی دوم همین آهنگ «الحق سلاحی» است. آخرین آهنگِ ژولیا و این بار برای مقاومت مردم فلسطین. یک موسیقی بسیار حماسی با شعری زیبا و کلیدواژه‎ی مقاومت و اینکه ما امروز به رغم جراحت‎هایمان قوی هستیم و می‎جنگیم.

الحق سلاحی و أقاوم | أنا فوق جراحی سأقاوم | أنا لن‎أستسلم لن‎أرضخ | و علیکِ بلادی لاأساوم | بیتی هنا | أرضی هنا | بحر السهل النهر لنا | و کیف بوجه النار أسالم؟ | سأقاوم 

عدوّک یا وطنی اندحر | علیک الکونُ ما قدِر | قاوَمَ شَعبی جُنونَ الرّیح | تَحدّى الخوف و الخطر | یَرحلون و نَبقى | و الأرض لنا ستبقى | ها نحن الیوم أقوى | أقوى فی کلّ‎الملاحم | بیتی هنا | أرضی هنا | بحر السهل النهر لنا | و کیف بوجه النار أسالم؟ | سأقاوم

حقیقت سلاح من است و (بدان) مقاومت می‎کنم، هرچند زخمی‎ام، همچنان مقاومت می‎کنم ...

در ویدئو کلیپش وقتی می‎گوید «ها نحن الیوم اقوی» در تصویر موشک‎های مقاومت را نشان می‎دهد! (زنده باد ایران!)

دانلود آهنگ الحق سلاحی ژولیا پطرس (MP3)

تماشای ویدئو کلیپِ الحق سلاحی ژولیا پطرس

تماشای ویدئوی سخنان ژولیا پطرس در هم‎صدایی با مردم فلسطین، سوریه و عراق

 

هفتم: «وَ مِن کلام‎ها»
یا «سخنانِ ژولیا»

پطرس چند مصاحبه‎ی معروف دارد که یکی از آن‎ها مصاحبه با الجزیره پس از جنگ۳۳ روزه است که الحمدلله به فارسی ترجمه شده. من چند فراز مهمش را باز می‎نویسم:

یکم

الجزیره :تعداد بسیاری از هنرمندان عرب به سمت سفیران افتخاری سازمان ملل متحد برگزیده شدند و به امور پناهندگان و مسائل کودکان می‎پردازند. آیا تاکنون چنین پیشنهادی به شما شده است؟

ژولیا پطرس: خیر!

الجزیره: چرا؟

ژولیا پطرس: شاید تا کنون اهداف خیرخواهانه نداشته‎ام! شاید تاریخچه فعالیت‎های هنری من برای آنان دلچسب نبوده است! شاید اهدافم از نظر آنان بد بوده است!

 

دوم

الجزیره: داستان ترانه‎ای که با الهام از سخنان و پیام آقای سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله به رزمندگان مقاومت اسلامی سروده‎‏اید، چیست؟

ژولیا پطرس: من هم مانند همه مردم که پیام‎ها و سخنان سید حسن نصرالله را پیگیری می‎کردم، این پیام را شنیدم. پیامی که ایشان برای مجاهدان قهرمان در جنوب فرستادند، مرا تحت تأثیر قرار داد و به اعماق وجودم راه یافت و احساساتم را دگرگون کرد. شاید این پیام، تنها مرا به گریه وانداشت، بلکه میلیون‎ها انسان را منقلب کرد. این پیام، اوج عظمت نصرالله و افزون بر آن، تواضع و فروتنی واقعی او را نشان داد. این پیام که آقای نصرالله با لحن خاصی بیان کردند، تکان‌دهنده بود. ایشان هنگامی که به رزمندگان مقاومت گفتند که دست و پای شما را می‎بوسم و آنان را رهبر و سرور امت معرفی کردند، از نظر عاطفی و انسانی مردم را تکان و همگان را به عزت و سربلندی و سرافرازی نوید دادند. این پیام بسیار تأثیرگذار بود و من آن را ضبط و بی‎درنگ از نوار پیاده کردم. به ذهنم رسید که از حزب‌الله اجازه بگیرم و از پیام سرودی بسازم، لذا از تعابیر و اصطلاحاتی که ایشان در پیام خود به کار بردند استفاده کردیم و از آن شعری ساختیم.

 جولیا پطرس
ژولیا پطرس + سیدحسن نصرالله + همسر و فرزندانِ شهید کفاح شراره

سوم

الجزیره: با توجه به اینکه شما با جرئت و صراحت سخن می‎گوئید، ارزیابی‎تان از جایگاه هنر، موسیقی و ترانه‎سرائی درجهان عرب چیست؟

ژولیا پطرس: در حال حاضر می‎توان هنر ترانه‎سرائی را به چهار بخش تقسیم کرد: ۱. خیلی نامطلوب ٢. اندکی نامطلوب ۳. کمی خوب ۴. نه چندان خوب به قول معروف "شهر فرنگ است و از همه رنگ است". شکی نیست که پدیده‎ی بی‎بندوباری در میان هنرمندان عرب بیداد می‎کند.

الجزیره: در سال‎های اخیر، آیا هنر در جهان عرب شکوفا شده یا رو به انحطاط نهاده است؟

ژولیا پطرس: به بی‎بندوباری و برهنگی که هنر گفته نمی شود. هنر در جهان عرب در حال انحطاط است و ما به طور کلی هنر متعهد نداریم. اگر ده کار هنری را دسته‌بندی کنیم، هفت اثر زیر حد مطلوب هستند.

الجزیره: علت این انحطاط چیست؟

ژولیا پطرس: یکی از دلایل این انحطاط به نقش هنرمندان ارتباط دارد. هنرمندان، رسانه‎ها و شرکت‎های تولید کننده، همه مقصرند. این را نمی‏‎توان هنر نامید، بلکه به ویژه در میان زنان هنرمند، ابتذال به تمام معنای کلمه رواج دارد. اکنون زن به صورت کالا درآمده است، رسانه‎ها و شرکت‎های تولید کننده، هنر مبتذل را به بازار تزریق می‎کنند و هنر متعهد و مطلوب بسیار اندک است. در مجموع، هنر درحال انحطاط است. تلویزیون‎های ماهواره‎ای نقش زیادی در ارائه هنرمبتذل و منحط دارند. اقشار وسیعی از بینندگان هم این‎گونه هنر را می‎پذیرند.

 

تیتر جالب یک مصاحبه‎ دیگر که به فارسی ترجمه نشده و تاریخش به همان سال ٢٠٠۶ و پیروزی لبنان باز می‎گردد این بود «اشرقت شمس الحق» (خورشیدِ حقیقت درخشید). چه اینکه نام اولین آهنگی که ژولیا در جوانی برای اندوه کشورش خوانده بود : «غابت شمس الحق» (خورشید حقیقت ناپدید شد) بود.

 

هشتم: «حرمتِ صدای زن»

همه باید به حرف مرجع تقلیدشان گوش کنند. ولی بعضی می‎خواهند ما هم به حرف مرجع تقلید ایشان گوش کنیم! من واقعا خنده‎ام می‎گیرد یک بنده خدایی مثل تقی دژاکام با آن‎همه سن و سابقه‎اش در اسلام و ارتجاع باید توسط تعدادی نوبسیجیِ جوجه‎مرتجع مواخذه شود (رفتم عکسشان را در گوگل پلاس دیدم، بیشترشان تازه ابرو درآورده بودند) . البته یک‎کم حق‎شان است این رفقا چون بعد اینهمه سال تازه الآن دارند می‎گویند فتوای اسلام با فتوای جماعت و مشهورات متفاوت است (تازه تصمیم گرفته‎اند از جامه‎ی زهد بیرون بیایند و با اهل خرابات بنشینند)؛ چه اینکه نظر مرجعشان برای امروز و دیروز نبود. اما اصل موضوع این است: ما که _در فقه_ مجتهد نیستیم که بنشینیم تو کوچه خیابان و شبکه با هم ادله‎ی فقهی حرمت و حلیتِ موسیقی را دعوا کنیم. ما عموما مقلدیم، مقلد که بحث نمی‎کند، عمل می‎کند. خنده‎دار این است که تازه اگر بفهمند مرجع تو کیست دعوت به احتیاط می‎کنند! خب ما اگر بخواهیم احتیاط کنیم که باید از خیلی چیزها احتیاط کنیم. شما هم همینطور! اینهمه برای دختر نامحرم تو فیس‎بوک و وایبر وقت می‎گذاری که حرمت موسیقی را به او بفهمانی موافقِ طریقتِ احتیاط است؟! حاجسن که از پشت کوه نیامده.

حرف من این است: اسلامی که می‎گوید موسیقی بیگانه با اسلام و اجتماع حلال است، آهنگ این‎خواننده‎های ملوس و ابروبرداشته‎ی موسیقی پاپ که مثل یک زن عشوه‎گر می‎خوانند حلال است، شجریانی که به مرجع ‎تقلیدِ شیعه فحش می‎دهد حلال است، شاهین نجفی قبل از اینکه رسما به امام معصوم دشنام بدهد حلال است، محسن نامجو قبل از اینکه رسما قرآن را مسخره کند حلال است؛ اما ژولیا پطرس بلکل حرام است؛ را نمی‎شناسم. من این اسلام را نمی‎شناسم. اگر می‎شناختم که می‎رفتم یکی از مراجع تقلیدِ مبلغش را هم برمی‎گزیدم. همین مراجعی که تا داعش نیاید سر هزار نفر شیعه را جلوی چشمشان نیندازد حاضر نیستند موضوع وحدت با اهل‎سنت را به رسمیت بشناسند. این‎هایی که با یک تاخیر سی‎ساله موضع خامنه‎ای و خمینی را تکرار می‎کنند.

{بعدا در همین زمینه بیشتر نوشتم: حُرمت یا حلّیتِ استماع آواز بانوان }

 

 نهم: «ژولیای عرب»

مثلا آقای عبدالطیف کشیش هم عرب است. یک مردِ عرب که برای مشکلات و مظلومیتِ زنِ همجنس‎بازِ فرانسوی فیلم می‎سازد و از کَن هم بهترین جایزه را می‎گیرد. دمش گرم. دمش گرم که اینقدر با وجدان و غیور است. اینقدر مرد است و عرب است که نمی‎تواند مشکل دختر هم‎جنس‎باز اروپایی را ببیند و خاموش بماند. هرچند بنده از آغاز جنگ اخیر هرچه اسمش را با «Gaza» و «Palestine» و «Israel» جست‎وجو کردم چیزی نیافتم.

 

دهم: «ژولیای شیعه»

ذیلِ یکی از ویدئوهای ژولیا پطرس این کامنت (تا الآن که در صدر) نوشته شده است:

«أنا جزائری سنی استمع لمسیحیة تغنی لشیعی. إحساس لا أستطیع وصفه الله آکبر ما آروعک»

 

 


پ ن : با درودی به روانِ پاکِ جیمی‎نوترون و ضبط ماشین پدرش.

و درودی به روانِ پاکِ وبلاگِ «آب‎گینه» که «الحق سلاحی» را برایم فرستادند.

پ ن : برخی از مطالب درباره ژولیا پطرس (جولیا پطرس) را از این جهت نقل نکردم که تکرار مکررات نباشد و به خاطر جامعیت، تمایزِ یادداشتم از بین نرود. از جمله وبلاگ‎هایی که پیش از به رنگ آسمان دراین‎موضوع یادداشتی موثر نوشته‎اند یکی «آب و آتش» (تقی دژاکام) است و دو دیگر که منبع آب و آتش بوده‎اند «پلخمون» (سیدمحمدجوادبابامیری) و «نمایندگی مجاز» (محمدرضا زائری) اند که از این میان فضلِ تقدم با «نمایندگی مجاز» است و فضل تقدمِ ترجمه با «پلخمون». انصافا هم ترجمه پلخمون زیباست.

پ ن : چند روزپیش آقای مهدی‎نژاد را دیدم، گفتم «حاجی ژولیا رو چی می‎گی؟ اصلا اسمشو شنیدی؟» الآن دیدم پلخمون نه سال پیش نوشته: «با تشکر از امید مهدی‎نژاد که مرا با این پدیده‎ی هنری آشنا کرد».

 

نویسنده: حسن صنوبری

  • من ...

92/03/03

 

 

یا: «فدای نام علی»

 

 

خوش به حال کسی که گفت: یاعلی.

خوش به حال کسی که افتخار می کند به اینکه نام علی را بر زبان آورد.

و خوش به حال آنکس که آنچنان جانانه نام علی بر زبانش می رود، که جهان سحر می شود.

نصرت فاتح علی خان Nusrat fateh Ali Khan

ماجرا از آنجا آغاز شد که در شبی رویایی در سرزمین پنج رود، نوجوانی به نام «نصرت» خواب می بیند که با حالی خوش در حرم حضرت معین الدین چشتی در حال آوازخوانی و قوالی است. (به موسیقی و آواز مخصوص صوفیان هند و پاکستان _کلا: شبه قاره_ می گویند «قوّالی» که روش و سبک خاص خودش را دارد). نصرت وقتی از خواب بیدار می شود پیش خودش می گوید «باز هم خواب پریشان دیدم. هیچ وقت این خواب نمی تواند یک رویای صادقه باشد. چون اصلا امکان ندارد در یک حرم و بارگاه اسلامی کسی اجازه داشته باشد آواز بخواند.» به همین خاطر او این خواب را جدی نمی گیرد و به زندگی عادی خودش ادامه می دهد. تا اینکه یک بار دیگر، و چند بار دیگر در شب های رویایی دیگری نصرت خواب می بیند در بارگاه خواجه ی اجمیر جناب معین الدین چشتی در حال قوالی ست. اینجا بود که یک بار در زندگی سر جایش ایستاد و به خودش گفت : «نصرت! این خواب ها شوخی نیستند»

سنت قوالی در خانواده ی نصرت قدمتی ششصد ساله داشته است. کلا عمر هنر قوالی هم خیلی از این بیشتر نیست. پس بسیار جالب است که از آغاز درخشش قوالی تا کنون، این خانواده حدود شش قرن است که  مشغول ذکر و آوازند. با این حال، آن رویا (و رویاهایی از این دست) بود که باعث شد نصرت تصمیم جدیش را بگیرد و حاضر شود پس از مرگ پدر جای او را در گروه قوالی خانواده پر کند. اتفاقا اولین اجرای نصرت در مراسم چهلم پدر بود. آن هنگام شاید فقط خود خواجه معین الدین چشتی می دانست که روزی این آقا نصرت نوجوان می شود استاد «نصرت فاتح علی خان» یعنی بزرگترین قوال تمام شبه قاره و شهرتش آسیا را زیر پا می گذارد تا از برترین های موسیقی جهان باشد. اما یقینا نصرت پس از دیدن این خواب حدس هم نمی زد که سال ها بعد در 1979 میلادی، وقتی حدودا یک هنرمند کامل سی ساله است در کمال شگفتی از او دعوت می شود تا در بارگاه حضرت معین الدین چشتی مراسم قوالی را اجرا کند.1

 

 استاد «فاتح علی خان» پدر «نصرت فاتح علی خان»

عکس استاد «فاتح علی خان» پدر «نصرت فاتح علی خان» بر طاقچه ی خانه ی پسرش.
همانطور که در عکس هم می بینید نام ایشان را «فتح علی خان» می نویسند ولی به گمانم «فاتح علی» می خوانند.

 

[ پرسش: معین الدین چشتی کیست که نویسنده مدام از «حضور» ش دم می زند؟

با یک جستجوی ساده ی اینترنتی هم می توان  فهمید که شیخ خواجه معین الدین حسن سجزی (سیستانی) چشتی از عرفا (+ ادبا + علما +...) ی بزرگ قرن ششم است که پس از آنکه ایالت پنجاب (همین سرزمین پنج رود که گفتم) به تصرف مسلمین در آمد، برای تبلیغ به «شبه قاره هند» هجرت کرد. او از موثرترین و شگرف ترین افرادی است که باعث گسترش دین اسلام و زبان فارسی در شبه قاره بودند. معین الدین آموزه های دین اسلام را با زبان عرفان و تصوف می آموخت (چون خودش هم اهل عرفان بود)، و از آنجا که مشرب و مزه دهان زمره ی مردم هندوستان با طعم عرفان سازگار است، به سرعت خیل کثیری از بت برستان آن دیار به دین اسلام گرویدند. برای بعضی از دوستان! عرض کنم که از آثار جناب معین الدین بر می آید که ایشان به «زهد» نیز گرایش داشتند. و اصلا طریقت را منهای شریعت نمی پذیرفتند و عمل دقیق به احکام شریعت را بنیان استواری بنای طریقت می دانستند. ایشان و دیگر عرفای هم فکرشان در آن دیار، در مجالس عرفانی فقط متون فارسی را می خواندند که این خود باعث گسترش قابل توجه زبان فارسی در آن سامان شد. (همچنین اینجا را هم نگاه کنید)

 

اجمیر شریف مزار معین الدین چشتی

اکنون که قرن ها از مرگ او می گذرد مردم همه ساله در ششم رجب برای برپایی مراسم «عرس» این خدمت گزار اسلام بر مزار او گرد هم می آیند. ]

 

***

برای آنکه از موضوع اصلی یعنی جناب «نصرت فاتح علی خان» دور نشویم، فعلا از جناب «معین الدین چشتی» فاصله  می گیریم و می رویم سراغ آقای «مایکل جکسون». حتما اسم مایکل جکسون را شنیده اید. فکر می کنم حتی اگر هیچ آهنگی هم از او نشنیده باشید حتما اسمش را شنیده اید.  همو که برای «دیده شدن» و «کسی شدن» و «به جایی رسیدن»، نه تنها فکر و فرهنگ و روح و روان و جان و جنمش را، که حتی جسم و جسدش را هم عوض کرد. به قول شاعر: «ما را حقیر کرد حرصِ کسی شدن». انفعال و غرب زدگی یقیه ی همه ی جهان را گرفته است، یکیش هم این بدبخت. اصلا زندگیش به قدری ترسناک است که آدم فکر می کند یک اسطوره ی قدیمی باور نکردنی از زندگی موجودی اهریمنی ست، یا زاییده ی ذهن نویسنده ای بیمار و خلاق و مضحک. به نظرم می شود از روی این زندگی عجیب هزاران اثر هنری استعاری خلق کرد. مثلا انیمشنی ساخته شود با این فیلنامه ی ساده: آقا پسر نوجوان سیاه پوستی در اینترنت بر می خورد به عکس یک خانم سپید پوست بدکار، و آنقدر در این عکس خیره می شود که در آن مسخ می شود، آنگاه یک خانم سپید پوست بدکار از جلوی مانیتور بلند می شود. این همه ی زندگی این مجذوب غرب است.

 

نصرت فاتح علی خان Nusrat Fateh Ali Khan

در یک نظر سنجی (گمانم مربوط به سی ان ان) دیدم هم مایکل جکسون و هم نصرت فاتح علی خان جزو بیست آهنگساز و خواننده ی برتر قرن (یا شاید هم پنجاه سال اخیر) شناخته شدند. و البته که جایگاه جکسون بهتر بود. اما این دو موزیسین، در این نظرسنجی غربی ها با هم فرق آشکاری دارند. جکسون با همه ی وجود به سمت غرب دویده است، اما نصرت فاتح علی خان آنقدر بزرگ و گرانقدر بود که سر جای خودش بایستد تا غربی ها به سراغش بیایند. هم در اندیشه و تفکرشان، هم در گونه ی (ژانر) خاص موسیقاییشان یکی غربی شد و دیگری شرقی ماند. با اینحال هر دو مورد توجه جهان غرب قرار گرفتند. به قول استاد محمد علی بهمنی در آن غزل معروفشان:

گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی، ولی من
جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا می کشانم

نصرت فاتح علی خان نه سعی کرد جهانی شود، نه خواست. او نرفت ببیند در دنیا چه چیز رایج است تا برای عقب نماندن آن را تقلید کند. او روش نیاکانش را به طور جدی ادامه داد. موسیقی مذهبی و بومی شبه قاره. یعنی از دو جهت (دین و سرزمین) موسیقیش محدود و بسته بود. تازه جهت زمانی (تاریخ و سنت) را هم باید به آن اضافه کرد. اما کم کم در شهر خود، و سپس کشور خود کارش گرفت. اول به عنوان بهترین قوال. بعد به عنوان یکی از بهترین های موسیقی شبه قاره سینمای هند را به طرف خود کشید. بالیوود با انبوه فیلم هایش رفت سراغش. اما مکش سحر این موسیقی قوی تر از این ها بود، پس هالیوود و بزرگان موسیقی غرب هم به سراغش آمدند، و او اینگونه جهانی شد، در حالیکه سر جای خودش _آن هم به شیوه ی شرقی ها «چهار زانو»_ نشسته بود و مشغول ذکر:

«علی علی علی مولا علی علی»

 

نصرت فتح علی خان بزرگترین قوال جهان

 

***

قطعات قوالی نصرت فاتح علی خان _آنگونه که از یک موسیقی شرقی هم چنین انتظار می رود_ عموما با یک مقدمه ی آرام و آرامش بخش آغاز می شود، سرشار از سحرِ خلسه و راز آمیزیِ آواز، که حاصلش رهایی و آنگاه تامل و توجه و تمرکز است. سپس شعرخوانی (به تعبیر ما: تصنیف) با صدای دست و ساز کوبه ای آغاز می شود. ریتم سرود ابتدا آرام است و کم کم شتاب بیشتری پیدا می کند تا آنجا که هم شنونده و هم خود خواننده به وجد بیایند.  این فرایند باعث می شود موسیقی نصرت در خواننده به جای «سکوتی راکد و کور» و یا «هیجانی بی جان و بی معنا»، «شوری شعورمند» برانگیزد.

 

***

وقتی داشتم فیلم بعضی اجراهایش را در اینترنت می دیدم خیلی تعجب کردم از این که فاتح علی خان در فلان مهمانی با کلاس که نه تنها چهره های منور الفکر بلکه بازیگران مشهور بالیوود و حتی بازیگران اروپایی هم حضور دارند هم یکی از آهنگ هایش درمدح حضرت علی را اجرا می کند. در حالیکه می توانست به یک آهنگ عاشقانه بسنده کند. و خیلی گشتم و گشتم تا دست کم یک بار عکس او را با کراوات پیدا کنم. اما فاتح علی خان در اروپایی ترین دعوت هایش هم با همین لباس های شدیدا شرقی خود حضور پیدا کرده است. و البته که من یقین دارم این ها اتفاقی و بی اندیشه نبوده اند. چه اینکه در یکی از مصاحبه هایش تصریح می کند (نقل به مضمون) :

«امروز نسل جوان ما در مواجهه با بیگانگان بلایی سرشان آمده که کاملا با فرهنگ خودشان بیگانه شده اند. آنها به موسیقی غربی گوش میدهند و در پوشش هم از مدهای غربی پیروی می کنند. من سعی کردم با آوازم به زبان مادری مان درخواست تجدید نظری را پیش روی آنها قرار دهم»2

 

***

از جمله شگفتی های نصرت فاتح علی خان این است که هنر او نه تنها بر دل توده های مردم نشست، بلکه گروه بسیاری از هنرمندان سراسر جهان را نیز شیفته ی خود کرد. به هنرمندی که دل مخاطب عام را به دست می آورد باید گفت آفرین؛ به هنرمندی که می تواند دل مخاطب خاص (به معنای واقعی کلمه، یعنی مخاطب هنرمند نه مخاطبی که ادا و روشنفکربازی در می آورد) را به دست آورد باید گفت هزار آفرین. اما به کسی که هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را تحت تاثیر قرار می دهد، آن هم در سطح جهانیش، نمی شود آفرین گفت. فقط خودش می تواند خودش را تحسین کند و دیگران بیشتر فقط حیرت می کنند (مثلا اینجا را نگاه کنید) . افراد زیادی درباره نصرت فاتح علی خان نوشته اند، از منتقدی که مثل «رابرت هیلبورن» گرفته تا خواننده و آهنگسازی مثل «پیتر گابریل». اما از این میان یادداشتی که از مرحوم جف باکلی به یادگار مانده است چیز دیگری ست :

یادداشت جف باکلی درباره نصرت فاتح علی خان

[ همچنین گفت و گوی جالب توجه جف باکلی با نصرت فاتح علی خان را هم در ابتدای مقاله خانم نقره چی بخوانید. واقعا بعضی ترجمه ها چقدر ارزشمندند. ]

 

***

آهنگسازان بسیاری _چه در حوزه موسیقی فیلم و چه غیر آن_ به سراغ همکاری با این پاک صوفیِ صاف-دلِ پاکستانی آمدند. از آن جمله جناب «پیتر گابریل» مشهور بود که برای فیلم «آخرین وسوسه ی مسیح» ساخته ی «مارتین اسکورسیزی» با نصرت فاتح علی خان همکاری کرد. و این فقط یکی از همکاری های این دو است. از پیتر گابریل یک آلبوم در ایران با نام «اینک انسان» منتشر شده است که بسیار هم محبوب و مورد توجه واقع شد، من هم خیلی دوستش می دارم از بچگی. در آن آلبوم شگرف هم «نصرت فاتح علیخان» با آهنگی مجزا و بسیار زیبا با نام «شمس الضحی» در نعت حضرت ختمی مرتبت(ص) حضور دارد. این آهنگ یک قطعه ی قوالی است، بی تنظیم خاص الکترونیک و غربی.

 

پیتر گابریل و نصرت فتح علی خان
پیتر گابریل در جوانی با کت سبز در کنار نصرت فتحعلی خان با ردای سپید. به نظرم یک برنامه ی تلویزیونی غربی است.


دانلود آهنگ «شمس الضحی» نصرت فاتح علی خان در آلبوم اینک انسان پیتر گابریل

دانلود آهنگی از پیتر گابریل و نصرت فاتح علی خان (آواز نصرت + تنظیم پیتر گابریل)


همچنین «برنت لوئیس» برای فیلم «قاتلان بالفطره» ساخته ی «الیور استون» و «دیوید رابینز» و «ادی ودر» نیز برای فیلم «آخرین گامهای یک اعدامی» (یا «پیاده روی مرد مرده») ساخته «تیم رابینز»، با نصرت همکاری داشتند. اتفاقا آن سال موسیقی فیلم آخرین گامهای یک اعدامی نامزد اسکار شد.

دانلود بخشی از موسیقی فیلم آخرین گامهای یک اعدامی با نوای نصرت فاتح علی خان

 

از دیگر آهنگسازانی که سراغ همکاری با نصرت فاتح علی خان رفت «مایکل بروک» بود. امثال بروک از نصرت و موسیقی های شرقی بیشتر استفاده ی تزئینی می کنند. صرفا برای اینکه یک حال و هوای مرموز و رمزی و شبه عرفانی به موسیقیشان بدهند تا کارشان معنادار جلوه کند. گاه این تلفیق ها خیلی مسخره می شود. و گاه موفق. البته در خود غرب همه این تجربه ها موفق محسوب می شوند، اما برای کسانی که نصرت فاتح علی خان را با قوالی هایش می شناسند اینگونه کارها عموما کارهای خیلی رقیق و ساده ای هستند.

دانلود آهنگ «مست مست» نصرت فاتحعلی خان و مایکل بروک آلبوم مست قلندر 2

 

***

از آنجا که اصل موسیقی و هنر نصرت همان قوالی است و این کارها همه حاشیه است دیگر این بحث را ادامه نمی دهیم و می رویم سراغ اصل مطلب. خیلی های دیگر هم می خواستند با نصرت همکاری داشته باشند اما  نتوانستند. از بزرگانی چون «لوچیانو پاواروتی» معروف ایتالیایی گرفته است تا همین آقای «شهرام ناظری» خودمان ( که در قیاس با دیگر نمونه های خوانندگان وطنی واقعا کم نظیرند). و البته از این بابت خیلی ناراحت نیستم. [چه اینکه همراه شدن با کسی که شجاعانه نام امام علی بن ابی طالب را بر زبان می آورد کار هرکسی نیست. یا اینکه تو باید هیچ این نام را نشنیده باشی و در هنر آنقدر اوج گرفته باشی که به جانمایه اش نزدیک شده باشی. یا اینکه اگر در سرزمین شیعه آن هم در شهر صوفیان متولد شده ای و اطرافت پر از نام و یاد علی بوده و حتی به صورت خانوادگی نشانه ای از نشانه های بخشی از دوستداران علی را در چهره به ارث برده ای، باید دیگر حتما تو هم شرف و شجاعت بیان نام علی و عشق ورزیدن به او را داشته باشی. اگر نه، همان بهتر که با هم قد خودت بازی کنی و نخواهی با باز و شاهین  هم آواز و هم بال شوی.] بگذریم.

 

نصرت فتح علی خان در حال قوالی
 

نصرت فاتح علی خان هنرمندی بود که با افتخار و اقتدار آهنگ های مذهبی اجرا می کرد. وبه زیبایی هرچه تمام تر نام مبارک «الله» و دیگر اسمای الهی را بر زبان می آورد. و با خاکساری و محبت نعت حضرت رسول را می گفت ، و با عشق و ارادت مدح امیرالمومنین را. نصرت فاتح علی خان در عمر کوتاه خود جوایز و نشان های بسیاری را دریافت کرد. از عناوین محلی مثل «پادشاه پادشاهان قوالی» و «شهریار موسیقی» گرفته تا جوایز و عناوین جهانی موسیقی مثل جایزه ی «پیکاسو» و «گرمی». اما چه چیز با شکوه تر از اینکه تو با نام مقدس «علی» جهانی شوی و نام و پیام اسلام را با آواز خوش به گوش جهانیان برسانی؟

به نظر من استاد نصرت فاتح علی خان درخشان ترین و مهمترین چهره ی موسیقایی مشرق زمین و جهان اسلام است.

 

***

هرگز نمی توان نام اجراهای نصرت را «کنسرت» گذاشت. این اجراها یقینا چیزی فراتر از مفهوم یک کنسرت موسیقی بودند. به جز قدرت و وسعت بی نظیر صدای نصرت، فقط شور و هیجان او باعث می شود که بخواهم نام اجرای او را «مجلس» بگذارم، نه صرفا کنسرت. مجلسی که تمام حاضرین در آن حضور دارند! و شنوندگان گاه آنقدر درگیر می شوند که از جای خود بلند می شوند، که نزدیک سن می آیند و پول و ساعت و جواهرات خود را به پای نصرت می ریزند. با وجود فقر مردم شبه قاره، آنقدر میزان هدایا در این مجالس بالا رفت که نصرت تاکید کرد آنها را در اختیار موسسات خیریه می گذارد.

و دیگر از این جهت به این اجراها می گویم مجلس، که اصلا بی حضور جمعیت معنا ندارند. یعنی این اجراها صرفا یک سری اجراهای مجلسی مبتنی بر «بداهه پردازی» اند. قوالی مانند نوحه خوانی چیزی نیست که مربوط به استدیوها باشد. این گونه ی موسیقی بیشتر شبیه مجلس ذکر است. اصلا حال و هوای موسیقی قوالی مبتنی بر ذکر است و خیلی از آهنگ های نصرت ذکر-مدارند. از جمله آهنگ معروفِ «الله هو» که پس از اجراهای معروف نصرت پایش به ژانرهای دیگر موسیقی ملل هم کشیده شد. یادم می آید «سامی یوسف» هم با همین ذکر و ملودی یک آهنگ خوانده بود [الآن که مصاحبه باکلی با نصرت را خواندم دیدم آنجا گفته همین آهنگ الله هو را بیشتر از همه کارهایش دوست دارد چرا که «در ستایش پروردگار است». و یادم آمد آخرین کنسرتش را هم با همین آهنگ آغاز کرده بود.] . و یا آهنگ «یاحی و یاقیوم» در آلبوم یاحی و یاقیوم. و یا آهنگ هایی که برای پیامبر(ص) و یا امام علی خوانده است. مثل همان «شمس الضحی». و مثل قطعات بسیار معروفش برای امام علی از جمله، «حق علی علی» ( شاه مردان) و آهنگ «علی مولا علی زمزم» که هر دو واقعا شنیدنی اند.

دانلود آهنگ «الّاهو» نصرت فاتح علیخان

دانلود آهنگ «یاحی و یاقیوم» نصرت فاتح علیخان

دانلود آهنگ «شاه مردان علی» نصرت فاتح علی خان

دانلود آهنگ «علی مولا علی مولا علی زمزم» نصرت فاتح علی خان

 

***

تاثیر نصرت فاتح علی خان بر موسیقی آیینی مشرق زمین آنقدر بدیهی و طبیعی است که ابتدا در این یادداشت به آن اشاره ای نکردم. ولی اینجا همینقدر می گویم که وقتی آثار نصرت را به طور کامل گوش دهیم می بینیم چقدر بعضی از نواها و نغمات برایمان آشنا هستند، و وقتی خوب فکر کنیم می بینیم در دوره ای که می توان آن را سرآغاز مداحی مدرن ایران دانست، _دهه هفتاد_ مداحان جوان نصرت فاتح علی خان را گوش می دادند. مخصوصا آنها که از نظر هنری دنبال یک کار جدی بودند، مثل محمود کریمی (که یک بار به او و بعضی از اقتباس هایش پرداختم). از جمله ی این نغمات همان علی مولا علی زمزم است، و همچنین قطعه قوالیِ موسوم به «هالکا هالکا» که نه تنها بخشی از ملودی های این کار زیبا، بلکه بعضی از ابیات فارسیش را هم سالها پیش محمود کریمی در میلاد مولا علی اجرا کرده بود. ابیاتی از این دست:

شب مست و روز مست و سحر مست و شام مست
خم مست و شیشه مست و سبو مست و جام مست


دانلود آهنگ «هالکا هالکا» نصرت فاتح علی خان

 

 

***

قوالی نصرت فاتح علی خان

برای مخاطب فارسی زبان شنیدن تک و توک ابیات فارسی در همین آهنگ شاه مردان علی و بعضی آهنگ های دیگرِ نصرت فاتح علی خان واقعا شیرینی مخصوص به خودش را دارد:

علی امام من است و منم غلام علی
هزار جان گرامی فدای نام علی

 

و این شیرینی برای دوستدار موسیقی او و آشنا با حال و هوای قوالی دو چندان است، و برای دوستدار موسیقی او سه چندان است اگر کل شعر فارسی باشد. مثل غزل هایی که نصرت از مولوی خوانده است. شاید معروف ترینش این غزل مولوی باشد (که گمان میکنم گروه شاهو هم که بعدا این غزل را اجرا کرد نگاهی داشته است به نصرت) :

نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم پی دیدار میگردم

 

دانلود شعر مولوی با صدای نصرت فاتح علی خان

 

***

استاد نصرت فاتح علی خان مخصوصا در ایران و مخصوصا در فضای اینترنت بیشتر با آهنگهایشان برای حضرت علی شناخته شده اند. من خودم تا مدت ها نمی دانستم ایشان برای امام حسین هم آهنگ ها و اجراهایی زیبا داشته اند. و وقتی دانستم خیلی خوشحال شدم. چه اینکه اعتقاد به حضرت سیدالشهدا یکی از پیچ ها و گردنه های مهم عرفان است که خیلی از عرفا و دوستداران حضرت علی نتوانسته اند از آن رد بشوند. زیباترین این آهنگ ها آهنگ «یاحسین یا حسین» است، و مخصوصا که یک رباعی فارسی هم در ابتدای قطعه در آن با زیبایی شگفتی خوانده می شود. و بسیار برایتان جالب خواهد بود که بدانید آن رباعی یک رباعی قدیمی و _برای خیلی ها_ آشنای سروده شده توسط ساکنین شبه قاره ی هند است:

 

شاه است حسین، پادشاه است حسین
دین است حسین دین پناه است حسین
سر داد و نداد دست در دست یزید
حقا که بنای لا اله است حسین

 

مصرع دوم اینگونه هم نقل شده: «سر داد و نداد دست بیعت به یزید».

و خیلی بیشتر برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید سراینده ی این رباعی همان جناب «معین الدین چشتی» است.

 

دانلود آهنگ «یاحسین یاحسین» نصرت فاتح علی خان

دانلود آهنگ «از غم شبیر» نصرت فاتح علی خان

دانلود آهنگ «ابن حیدر» نصرت فاتح علی خان

دانلود آهنگ «کربلا» نصرت فاتح علی خان

 

پس از عمری تلاش شگفت آور هنری و موسیقایی در سال 1997 نصرت فاتح علی خان برای عمل درمان بیماری (کلیوی کبدی یا قلبی) اش عازم آمریکا شد، اما به خاطر وخامت حالش بین راه در لندن بستریش کردند و سپس درگذشت. در سن 48 سالگی. (مرگ شیعیان در انگلستان هم خود می تواند موضوع یک پایان نامه باشد!) . نام او در این دنیا با نام مولایش «علی» گره خورده است، «فاتح علی»، یا «فتح علی»، و همه ی دنیا ذکر «علی مولا» را از او شنیده اند، ان شاالله در آن دنیا هم برخوردار از عنایت و کرامت ویژه ی حضرت علی (علیه السلام) باشد.

 

نقاشی از چهره نصرت فاتح علی خان
 

برای آنکه مخاطبی که به اینجا سر می زند آرشیوش کامل باشد سه قوالی دیگر را هم برای دانلود می گذارم. دو آهنگ در نعت حضرت ختمی مرتبت، و یک آهنگ هم در مدح همان جناب معین الدین چشتی. در دستخطی که گمان می کنم برای خود نصرت باشد، بالای همین غزل که در مدح معین الدین چشتی ست نوشته شده است: «در منقبت خواجه ی غریب نواز». که بی شک شیعیان غریبان جهانند.

دانلود آهنگ «کامل والا محمد» نصرت فاتح علی خان برای پیامبر

دانلود آهنگ «تو کجا؟ من کجا؟» نصرت فاتح علی خان برای پیامبر

دانلود آهنگ نصرت فاتح علی خان برای خواجه معین الدین چشتی

 

 

 1
Nusrat once told an interviewer that he had decided to become a qawwal after a dream in which he saw himself singing at the shrine of Muinuddin Chisthi in Ajmer. Initially, he said, he dismissed the dream as absurd: no qawwal had ever been allowed to sing inside the Muslim shrine. But when the dream kept recurring, he felt that the sign was too important to ignore. And sure enough, in 1979, he became the first qawwal to be invited to sing at the Ajmer shrine 

2
Nusrat once told an interviewer: "Our young generation which was brought up abroad is totally ignorant of our culture. They listen to Western music, adopt Western fashions. With my awaaz (voice) I wanted to appeal to them - in our own language in their form..." .

 


نکته: در یادداشت «می توانیم چشم هایمان را ببندیم» به این نکته اشاره کردم که  متاسفانه گوش های ما خیلی به صداها و موسیقی های پاپ عادت کرده است و آوازهای سرزمین پدری و لالایی های آغوش مادری از یادمان رفته است. ممکن است وقتی اولین بار یک آهنگ محلی را گوش بدهیم خوشمان نیاید، این طبیعی است. اما چندبار که گوش بدهیم خوب می شویم. دنیایش را درک می کنیم. یعنی به دنیای خودمان باز می گردیم. درمورد موسیقی ملل هم باید این نکته را در نظر داشت. حیف است موسیقی این مرد بزرگ سراسر جهان را در نوردیده باشد ولی من و شمای شرقی و مسلمان سعی نکنیم با آن ارتباط قرار کنیم.


 

نویسنده: حسن صنوبری

  • من ...

۹۳/۱۰/۱۲

 

 

یا: «سلام بر حسین فخری»

 

پژوهشی در بابِ «ماندگاریِ نوحهخوانیِ حسین فخری» و «نوحههای ماندگار حسین فخری»
 

 
حسین فخری

 

پیش در آمد

سال ۱۴۹۳، یعنی صد سال پس از این، آن هنرور و پژوهشگر بزرگ موسیقی با دانش فراگیر و جدیّت خدشه‎ناپذیرش به این نتیجه می‎رسد که در موسیقیِ آیینی نیز مانند دیگر بخش‎های موسیقی ایران، آثار هنری بشکوه و هنرمندان موثر و شگرفی هستند که برای پیدا کردنشان و گوش دادن آثارشان ارزش پژوهش و وقت گذاشتن بسیار وجود دارد. او در پژوهش موسیقی غیرآیینی یاد گرفته بود که باید نام‎ها و قطعات و پوشه‎های بسیاری را با بررسی فقط یک نمونه‎شان دور بریزد و حذف کند تا وقتش تلف نشود. بس که مبتذل‎اند یا سست و ضعیف، یا تکراری و مقلّد. در پژوهش موسیقی آیینی و نواها و آواهای مذهبی ایرانی نیز چنین است. آن هنرمندِ دانشمند، خروار خروار آثاری را که اتفاقا مدّ نظر رسانه‎ها و مورد نظر جامعه و تبلیغاتش در دوران قدیم بودند را باید دور بریزد تا بتواند گوهرهای درخشان همان دوران را باز یابد. این حجم وسیع آثار ضعیف و مقلد و مبتذل، همه زنگاری هستند بر آیینۀ هنر اصیل.

سال ۱۴۹۳، خداهمه‎مان را بیامرزد.

 

پیش در آمد ۲

شاید بهتر بود ابتدا از مرحوم «جهان‎بخش کردی‎زاده» (معروف به «بخشو»)  یا حتی مرحوم «ناخدا عباس دریانورد» یا آیینِ عزاداریِ هنرمندانۀ بوشهر یا کلا سنتِ عزاداری جنوب ایران آغاز می‎کردیم. با این‎حال طبق روال سنوات گذشته، غنیمت شمردنِ حال (یعنی «هنرمندِ زنده») را مقدم شمردیم و انشاالله در فرصت دیگری به مرحوم بخشو می‎پردازیم.

 

درآمد

حسین فخری، مداح هنرمندِ خرّمشهری است که همه هم صدایش را شنیده‎اید هم ملودی‎هایش را، حتی اگر نامش را نشنیده باشید.

 

 پیشینۀ پژوهش

هیچ سایت رسمی یا معتبر یا حتی آرشیو کاملی از موضوعِ این یادداشت (حسین فخری و نوحه‎هایش) در اینترنت وجود ندارد. درمورد «کتاب» و «لوح فشرده» نیز اوضاع چنین است. نگارنده در طی این سال‎ها برای شنیدن آثار ایشان به چند وبلاگ مراجعه می‎کرده که از آن میان یکی دو وبلاگ نیز تاکنون حذف شده‎اند و دیگر وبلاگ‎ها هم آرشیوشان نه کامل است نه با کیفیت. به‎نظر می‎رسد بهترین وبلاگی که در این زمینه هنوز دارد فعالیت می‎کند وبلاگِ «دانلود نوحه های حاج حسین فخری فخر خرمشهر» است. از خوبی‎های این وبلاگ این است که در آن تقاضا شده هرکس نوحه‎ای از آقای فخری دارد در اختیار  وبلاگ قرار دهد، تقاضایی که بسیار هم اجابت شده است. بیشتر نوحه‎هایی هم که در این یادداشت می‎شنوید را از آنجا انتخاب کرده‎ام. پس از این وبلاگ، صفحاتی از سایت‎هایی مثل «تبیان» نیز قابل توجه هستند.

 

هدف پژوهش

اینکه بنشینیم دور هم گریه کنیم.

 

رشد و درخشش هنرِ مذهبی، بهخصوص نوحهخوانی و عزاداری در ایران

در سی‎چهل سال اخیر، هنر حماسه‎خوانی و نوحه‎خوانی و آیین دیرینِ عزاداری برای اهل بیت (علیهم السلام) رشد و گسترش و درخشش بسیاری پیدا کرده‎است. از لحاظ کمی، این درخشش از حدود سی‎چهل سال پیش آغاز شده و تا هنوز با قدرت در حال تداوم است، اما از لحاظ کیفی پس از آن درخشش اولیه و انقلاب بزرگ هنری، در دهۀ اخیر افت قابل ملاحظه‎ای را می‎بینیم و دیگر کمتر شاهد درخشش‎هایی از جنس اتفاقات بیست‎سی سال پیش هستیم. حداقل در آغازگران راه. این اتفاق عینا درمورد موسیقی سنتی ایرانی هم افتاده است که در مقامی دیگر قابل بررسی است.

آنچه مشخص است این است که سوای تاثیر رشد و پیشرفت تکنولوژی و ابزارهای رسانه‎ای؛ این حرکتِ درخشانی هنری و مذهبی به برکت انقلاب اسلامی آغاز شد. پس از پیروزی انقلاب دو اتفاق در ایران (ابتدائا، و سپس در بسیاری از کشورهای منطقه) افتاد که این حرکت را ایجاد کرد. گفتنی‎ست که اگر انقلاب نبود، آن  «رشد و پیشرفت تکنولوژی و ابزارهای رسانه‎ای» هم کاملا در اختیار فرهنگ دیگری قرار می‎گرفت. و اما آن دو اتفاق:

نخستین اتفاق، ایجاد نشاط و انگیزه‎های قوی دینی و مذهبی پس از یک سرخوردگی طولانی در جامعه ایران بود. چه اینکه جدا از محدودیت‎ها و ممنوعیت‎های رضاخانی و دین‎ستیزی‎های آشکار حکومت پهلوی، فرهنگ ایرانی به دستِ دو گروه که از سوی بیگانگان پشتیبانی می‎شدند در حال ویرانی بود. یکی برنامۀ فرهنگی سلطنت پهلوی بر پایۀ ابتذال، انفعال و غرب‎زدگی بود که از سوی غربی‎ها مخصوصا آمریکا و اسرائیل با مدیریت ماسون‎ها و بهایی‎ها هدایت و مدیریت می‎شد (چیزی که لازمۀ بقای پهلوی‎ها بود). دیگری فرهنگِ دین‎ستیز، دروغ‎گو، مدعی و غرغروی چپی‎ها (مارکسیست‎ها، توده‎ای‎ها و...) بود که از سوی اتحاد جماهیر شوروی حمایت می‎شد. خانواده، هنر، فکر، فرهنگ و آیین ایرانی از یک سو در کافه‎های چپ نشینان دود می‎شد و از سویی در بزم عرق درباریان نجس. با اینحال، انقلاب اسلامی آمد و کاسه کوزۀ این دو تا لاشخور را تا جمع کرد. (البته صرفاً کاسه کوزۀ رسمی‎شان!)

دوم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تازه استعدادهای پراکنده، تک‎نوازها و هیئت‎های پرت افتاده و گوشه‎نشین در سراسر کشور همدیگر را پیدا کردند. صدای هم را شنیدند و توانستند صدایشان را به مردم برسانند. این، دو فایده داشت، یکی تقویت و تداوم همان انگیزه که در بالا ذکرش رفت و دیگری توانِ استفاده از تجربه‎های همدیگر و موفق‎تر. این مخصوص هنرهای مذهبی نیست، شامل همه هنرها و حتی صنایع است. یعنی مثلا فلان صنعت قبل از انقلاب فقط در یک شهر بود، پس از انقلاب شهرهای دیگر هم توانستند به این صنعت خاص دست پیدا کنند. شرح این بحث هم در جای دیگر باید انجام بگیرد.

به همین خاطر است که به جای متحجرها، انجمنی‎ها و همه گروه‎ها و افرادی که خود را از طرفداران انقلاب اسلامی خیلی مذهبی‎تر و شیعه‎تر و مسلمان‎تر می‎دانستند، پیشتازان جوان عرصه‎های هنر مذهبی، از جمله عزاداری بر امام حسین (علیه السلام)، همین رهروانِ بی‎ادعای امام خمینی بودند. اینان‎اند که هنر مذهبی امروز را نگین‎اند. مخصوصا اگر دقت کنید این چهره‎های شاخص، عموما از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی بودند و کار اصلی‎شان را در آن ایام و در آن مناطق آغاز کردند (منظورم آن‎هایی‎ست که در آن دوران جوان بودند، کاری به بزرگ‎ترها و پیش‎کسوت‎ها که با انقلاب همراه شدند نداریم). از حاج منصور ارضی اهل تهران گرفته تا همه مداح‎های حرفه‎ای کشور در شهرهای شما. از نریمان پناهی که در مناطق جنگی موجی شده است گرفته تا حسین فخری که در همان جبهه و با همان لباس رزمندگی شیمیایی شده است.

 

 
حسین فخری

 

بخش نخست پژوهش: سلام بر حسین فخری

مداح که هیچ، هنرمند به این گمنامی و در عین حال مشهوری نیز سراغ ندارم. او از خواندن در جبهه‎های جنگ مشهور شد و البته گمنام.

حسین فخری از دو جهت مشهور است، یکی به واسطۀ ملودی‎هایی که برای نوحه‎هایش ساخته است، دوم به واسطۀ صدایش. بسیاری از ملودی‎های زیبایی که در عزاداری‎ها شنیده‎ایم ساختۀ فخری است. همچنین بسیاری از نوحه‎های خاطره‎انگیز که شنیده‎ایم هم توسط حسین فخری اجرا شده.

حسین فخری از دو جهت گمنام است، یکی به واسطۀ ملودی‎هایی که برای نوحه‎هایش ساخته است، دوم به واسطۀ صدایش. بسیاری از نوحه‎هایی که از مداحان معروف و غیر معروف می‎شنویم از سبک‎های فخری هستند و ما نمی‎دانیم. جهان و فضای نوحه‎خوانی مثل فرهنگِ موسیقی متداول نیست که سازندۀ یک اثر حقوق مادی و معنوی (به معنای دنیایی‎اش البته) داشته باشد. هم همه نام آهنگساز را مجبور باشند درج کنند، هم برای کارش وجه مالی به او بپردازند. پس طبیعی‎ست ما نتوانیم یک مداح زحمت‎کش و خلاق را از یک مداح کاملا مقلد و تنبل بازبشناسیم.

اما درموردِ صدا هم همین است، به دو علت صدای فخری را (هرچند شنیده باشیم) نمی‎شناسیم. یکی بیگانگی او با رسانه و خودنمایی است. فخری خیلی کم اهل مصاحبه است. فکر نمی‎کنم به‎جز یکی دو مصاحبۀ مکتوب بتوانید چیزی ازش پیدا کنید. فکر نمی‎کنم تا به‎حال میهمان برنامه‎ای در تلویزیون شده باشد. یعنی نمی‎توان گفت فخری اهل اظهار نظرهای سیاسی و جنجالی نیست، چه اینکه او اصلا اهل اظهارنظر نیست!

 از طرفی او اصلا اهل سی‎دی پر کردن و سامان دادن به نوحه‎هایش نیست[1] . زین‎رو خیلی هم کم پیش آمده که در مراسم‎های رسمی پایتخت او را دعوت کنند، یا اینکه دعوت کنند و او هم دعوت بپذیرد. یا اینکه دعوت کنند و او هم بپذیرد و این مسئله تکرار شود!

در همین رابطه بخش عجیب و تکان‎دهنده‎ای از مقالۀ «غلام‎علی رجایی» را بخوانید: «حسین فخری از معدود مداحانی است که نه تنها برای مداحی خود، وجهی دریافت نمی‌کند، بلکه حتی اگر چنانچه پس از برنامه، مبلغی به او هدیه داده شود، علاوه بر برگرداندن آن در مناسبت‌های بعدی، از حضور در آن مراسم خودداری می‌کند. یک بار که با میانجیگری این حقیر برای اجرای برنامه به مناسبتی به حرم امام خمینی دعوت شد و مسئول فرهنگی حرم امام به رسم معهود، مبلغی پول را در پاکتی نهاده و به عنوان تبرک به او داد، در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، پول را برگرداند و از آن پس دیگر کسی نوحه‌خوانی حسین فخری را در حرم امام ندید.»

بخش اول این سخن که مداح برای اقامۀ عزای حضرت سیدالشهدا پول نگیرد و پسش بدهد را می‎توان با تفاسیرِ پیروانِ «دین عقلی» یک‎جوری هم‎آهنگ کرد، اما بخش دوم خاطره، که فخری (این پیروی خمینی در سال‎های دشوار جنگ) دیگر در حرم امام حاضر نشود و خود هم از این بابت گریه‎اش بگیرد، نشان می‎دهد ما با یک آدم عادی مواجه نیستیم.

 

 
حسین فخری و پدرش حسن فخری

حسین فخری در جوانی همراه پدرش حاج حسن فخری

 

دلیل دوم گمنامیِ صدای فخری: اشتباه گرفتن مداح اهل بیت جناب آقای «غلام‎علی کویتی‎پور» با «حسین فخری». این اشتباه گرفتن چند علت دارد.

یکم: صدای فخری و کویتی‎پور به هم شباهت دارد. البته صدای کویتی‎پور تیزتر است و صدای فخری لطیف‎تر. و البته هرچه جلوتر می‎آییم و از جوانیِ این دو مداح فاصله می‎گیریم تمایز صدایشان بیشتر می‎شود.

دوم: خاستگاه فرهنگ مداحی فخری و کویتی‎پور بسیار به هم نزدیک است. هر دو خرمشهری هستند. هر دو تحت تاثیرِ مداحی بوشهری هستند. هر دو پرورش یافته و پیروی فرهنگ انقلاب اسلامی هستند. درخشش هر دو و آغاز کار هر دو در ایام جنگ بوده است. البت هرچه جلو می‎آییم باز این تمایز فرهنگی بیشتر می‎شود. کویتی‎پور بیشتر به سمت پایتخت و مرکز و استودیو و ساز و موسیقی و آلبوم می‎آید (چه اینکه پیش از انقلاب نیز او به‎طور جدی از جوانان اهل موسیقی بوده است). و فخری در همان هیئت، در همان خرمشهر می‎ماند.

سوم: کارهای مشترک فخری و کویتی‎پور. بسیاری از نوحه‎ها را هر دو خوانده‎اند. البته در اکثریت موارد، اول فخری در خرمشهر خوانده، بعد کویتی‎پور در تهران. مثلا نوحۀ معروف «ممد نبودی ببینی...» را نخستین‎بار حسین فخری بر اساس ملودیِ قدیمی بخشو در خرمشهر اجرا کرده است و سپس کویتی‎پور همان را می‎خواند. یا مثلا «یاران چه غریبانه» نخست با شعر شاعری دیگر و ملودیِ ساده‎تری توسط حسین فخری اجرا شده است. بعدها کویتی‎پور با شعر بیگی و ملودی دیگری اجرایش می‎کند. البته از انصاف نگذریم، ملودیِ کویتی‎پور بسیار پخته‎تر و قوی‎تر است. و خوبی کویتی‎پور هم همین است که به مرور ملودیِ جدیدی بر ملودیِ قبلی سوار می‎کرده است که بعضی اوقات از ملودی فخری بهتر می‎شده و بعضی اوقات در برابر ملودی فخری کم می‎آورده. برای مثال «توئی آن غرقه به‎خونی که بزرگ شهدایی» نیز نخستین‎بار توسط فخری اجرا شده است. بعدها کویتی‎پور همین کار را با ملودی و موسیقی «مجید رضازاده» در آلبوم موفق «غریبانۀ۱» اجرا می‎کند که اتفاقا خیلی هم کاری زیبایی شده، ولی اصلا به پای ملودی و اجرای فخری نمی‎رسد. و این یکی از پیروزی‎های خواندنِ بی‎ساز وسط هیئت سینه‎زنی بر خواندن با استودیو و آهنگساز و موزیک و میکس و مسترینگ است! .

این سه عامل باعث می‎شود که همه کویتی‎پور را بشناسند ولی فخری را نه. بالاتر: هنرِ فخری هم به حساب کویتی‎پور گذاشته شود. هرچند به نظر ما فخری هم در تقدم اجرا، هم در مهارت آهنگسازی، هم در زیبایی صدا و قدرت اجرا بر این رفیق همشهری‎اش برتری دارد.

خود فخری در همان مصاحبۀ معروفش در پاسخ به پرسشگر که از او نقل یک خاطرۀ شیرین را می‎خواهد، می‎گوید:

«یادم هست در دانشکده افسری بودم٬ داشتم می‌رفتم جایی که دو سه تا از دانشجویانی که ظاهرا من را می‌شناختند، با من سلام و علیک کردند و با هم دست دادیم؛ اما همین که از آنها جدا شدیم، یکی از آن‎ها به بقیه گفت: شناختینش؟ آن‎ها هم گفتند: نه متأسفانه. گفت: چطور نشناختینش؛ کویتی‌پور بود دیگه!»[2] 

 

 
حسین فخری

 

 بخش دوم پژوهش: چرا صدای حسین فخری در این گنبد دوّار خواهد ماند؟

یکم: همین عنصر خلاقیت و تولید در ملودی و موسیقی. سال‎های قبل یادداشتی نوشته بودم با عنوان «محمود کریمی به مثابۀ یک آهنگ‎ساز» و آنجا این مسئله را بیشتر بازکرده‎ام. لکن چند تفاوت وجود دارد. یک: اصلا شروع نوآوری کریمی (و همه مداحان معروف تهرانی نسل او و نسل‎های بعدی) در نوحه (نه روضه) تحت تاثیر آقا نریمان پناهی است. آقا نریمانی که خود تحت تاثیر حسین فخری است (مخصوصا در «واحد»). دو: در کار محمود کریمی گاهی خط قرمزها رد می‎شود. یعنی چی؟ آن‎سوی خلاقیت و ابداع و نوآوری و اهمیت به موسیقی، ابتذال است. پاپ‎زدگی است. به‎جز نوحه‏‎های خوب و فاخرش، بسیاری از نوحه‎های کریمی قرار است بدیع باشند، ولی عین ترانه‎های پاپ‎اند. سه: کریمی گاهی آنقدر به موسیقی اهمیت می‎دهد که یادش می‎رود اینجا هیئت است! یعنی از حزن و بداهه‎پردازی و مجلس ذکر بودن غافل می‎شود، لذا کارش مصنوعی می‎شود.

اما این بحث‎ها درمورد ملودی‎سازی فخری وجود ندارد. اولا که او آغازگر راه است (یا حداقل از آغازگران). ثانیا، ملودی‎های او هرچقدر هم که بدیع باشند (ضعیف و قوی‎شان) فاخر هم هستند. فخری هرگز ملودی جلف نمی‎سازد و نمی‎خواند. ثالثا: با همه اهمیتی که او نیز به موسیقی، زیبا بودن نظم و اجرا و سینه‎زنی می‎دهد[3] عنصر «حزن» به‎قوت در جای خود حضور دارد.

دوم: عنصر صفا و صداقت. در بعضی از مجالس مداحان تهرانی، مخصوصا مجالس مقلّد (و همچنین مقلدانشان در شهرستان‎ها) عنصر صداقت در حال کمرنگ شدن به نفع تصنّع است. برای مثال، فلان مداح بی‎تمهید لازم یک سطر معمولی می‎خواند، بعد برای اینکه به مخاطب گرم شدن مجلسش را تحمیل کند، شروع می‎کند به فریاد زدن و با دهان گریه کردن در میکروفون. در حالی که در گذشته مرسوم بود مردم با چشم گریه می‎کردند نه با دهان! . نمی‎خواهم با هر نوع گریۀ صداداری مخالفت کنم! (چه کا احمقانه‎ای خواهد بود اگر چنین کنم!) دقت بفرمایید، منظورم گریه‎های الکی، مخصوصا در مورد مداحان جوان، مخصوصا در همان اول مجلس است. به‎جز گریه اصولا مجلس گرم‎کنی‎های زورکی و اغراق‎آمیز به‎نظرم آن دنیا هم بازخواست دارد. از این‎ها که «پس چرا صدات در نمیااااد؟!!»، «ضججججه بزن برای آقا!!» (یعنی «آقا»ی مداح!) ، و کلاً هرچیزی که مخاطب را برای واکنش تحقیر می‎کند (که یعنی اگر الآن داد نزنی پس لابد مشکل اعتقادی داری!). وقتی کارهای فخری را ببینیم و بشنویم مجلس گرم‎کنی که هیچ (مگر گاهی تقاضای نظم) گریۀ دروغین و ادا اطوار و فریادهای «بی‎تمهید»[4] هم که هیچ، حتی گریۀ معمولی و واقعی هم خیلی کم است.

وقتی گوگل را کاویدم، دیدم یکی از طرفدارانِ حسین آقای فخری در وبلاگش از ایشان انتقاد کرده که چرا نوحه‎ها را نمی‎رود مثل کویتی‎پور در استودیو اجرا کند، یا چرا وسط بعضی از نوحه‎ها گریه‎اش گرفته و شیک بودنِ نوحه را خراب کرده!

برادر من! شما یک سر بیا تهران تا بفهمی دنیا دست کیست. ما که هرکه دیدیم اهل گریۀ دروغین بود، در حالی که در کارهای فخری دیدیم خیلی وقت‎ها حتی سعی می‎کند گریه‎اش را کنترل کند! یعنی آنجا که گریه می‎کند مشخص است که دیگر واقعا قابل کنترل نبوده. این مسئله هم زیبایی اثر را خراب نمی‎کند، اتفاقا نشانِ صفا و صداقت اثر است. من اصلا می‎خواهم بگویم کاش فخری کمتر این مراقبت و زهد و کنترل را هنگام نوحه‎خوانی رعایت کند و راحت‎تر باشد. بالاخره مجلس عزاست، نه کنسرت موسیقی. تازه مردم در کنسرت «بداهه» به خودشان این آزادی‎ها را می‎دهند!

سوم: عنصر ادب. فخری اشعار چرت و پرت و توهین‎آمیز نمی‎خواند. برای درآوردنِ اشکِ مردم، مثل این شاعران آیینی و مداحان تهرانی امروزی از خودش «روضۀ اسلشر» در نمی‎آورد. حتی شعرها عموما با زبانِ معیار است نه، محاوره. خطاب‎ها به اهل بیت مودبانه است، نه مثل بعضی از ... بگذریم.

بعضی وقت‎ها حتی می‎بینیم در انتخاب شعر فخری سراغ شاعران بزرگ رفته است. مثلا امسال محرم ایشان شعر مهمِ «ای قوم در این عزا بگریید» سیف فرقانی را خوانده است، چیزی که برای شاعران و اهالی ادبیات خیلی جالب است. یا چند سال پیش شعر قیصر امین‎پور را در شهادت امام علی خواند «این جزر و مد چیست که تا ماه می‎رود» و حتی اسم شاعر را هم ذکر کرد. یا اینکه «کجایید ای شهیدان خدایی» مولوی را برخلاف دیگران به‎طور کامل می‎خواند.[5]

البته که این ادب همانطور که در بخشِ قبل (صداقت و صفا) اشاره شد در رفتار و خصلت‎ها نیز هست (همان پرهیز از ادااطوار و مجلس گرم‎کنی و...)، در ملودی هم هست (همان فاخر بودن و...) در سبک هم هست. فخری هنوز این عنصرِ موهنِ رایجِ «اوپس اوپس» تهرانی‎ها را نگرفته است.[6]

چهارم: تمایز صدا. ما در عرصۀ مداحی هم مثل موسیقی مدگرایی شدیدی داریم. یک نفر که غالب می‎شود، دیگر فقط یا مشابهانش به میدان می‎آیند یا مقلدانش. الآن در خیلی از جاها کسی مداح است که یا صدایش شبیه حاج منصور است، یا صدایش را شبیه حاج منصور می‎کند! ولی آقای فخری این تمایز را به‎جز در ملودیِ نوحه‎ها و سبک عزاداری، در صدا هم دارد. حداقل این است که خودش را نباخته[7]

پنجم: زیبایی صدا : نعمت خدا دادست! کاش بیشتر این صاحبان نعمت سراغ میکروفون بروند! در روزگاری هستیم که پاپ‎خوانان جوان و حتی بعضی از مداحان جوان اصلا این مسائل را متوجه نمی‎شوند.

ششم: وسعت و قدرت صدا و همچنین توانایی در اجرا: از این دو عنصر، اولی هم تا حدی همان «نعمت خداداد» است و دومی اکتسابی و لازمۀ هر نوع خواندنی‎ست. یک خوانندۀ ایده‎آل آن است که هم بتواند در پرده‎های مختلفی بخواند، هم بداند که کی، کجا و چگونه باید در چه پرده‎ای بخواند. نک: توضیح «نوحۀ دشنه بر لب تشنه». بعضی کارهای فخری را که گوش می‎دهم می‎مانم چطور در میانسالی و با حنجره‎ای شیمیایی یک نفر بتواند اینگونه بخواند.

البته شاید هم خیلی نیازی به برشمردن این ویژگی‎ها نباشد. همین حالا می‎توانیم بعضی از نوحه‎های معروف او را در ذهن بیاوریم.  شاید برایتان این پرسش پیش بیاید که کارهای معروفِ حسین فخری که با صدای او یا با صدای مقلدان و پیروانش  شنیده‎اید کدام‎ها هستند: «عمه‎جان اینجا کجاست» + «هر طرف می‎نگرم نیزه و شمشیر است» (این دو را بعدها نریمان پناهی چه‎بسا زیباتر از فخری اجرا کرده است) + «ممد نبودی ببینی» + «یا حسین آنکه...» + «توئی آن غرقه به خون...» (که بعدا کویتی‎پور هم این‎ها را به همین نحو و به نحوی دیگر خوانده) + «من که نه دستی نه آبی نه علم دارم» + « «چه دشوار است پیمودن به هجران تو منزل‎ها» + «خواهرِ من» (این نوحه بعدها توسط «هدایت هاشمی» هم در فیلم «یه حبه قند» خوانده شد!) + ...

 

پیشبینیِ پژوهش

در قرن بعد که انشاءالله مُدِ «حوسین حوسین گفتن» و «روضه‎های بی‎نهایت باز و مکشوف خواندن» و «شعرهای دروغین و اسلشر خواندن» و «شعرهای بی‎ادبانه و لاتی خواندن» و «سبک از موسیقی آن‎ور آبی و این‎ور آبی دزدیدن» و «مجلس‎گرم‎کنی‎های اغراق‎آمیز» به کلی از سرزمین ما از بین رفت، به‎جز پژوهشگر موسیقی، دوستدار روضۀ امام حسین هم در آثار به‎جا مانده از صد سال پیش مشتاقانه به دنبالِ نوحه‎ها و مجالس استاد هنرمند و مداح دلسوخته آقا حسین فخری خرمشهری می‎گردد تا با آن‎ها گریه کند و صفا کند. هرچند امروز در این هیاهوها، او را نه قدر شناسند و نه نام.

 

آرزوی پژوهش

امیدوارم در سال آینده، حسین فخری و حسین فخری‎ها را هم در مجالس عزاداریِ بیت مقام معظم رهبری ببینیم.

و اما برویم سراغِ دانلود.

 

 
حسین فخری

 

شنیدنِ نوحههای زیبای حسین فخری به انتخاب ما

بیشتر این نوحه‎ها را بر اساس معیار «زیبایی» انتخاب کرده‎ام. البته به «تنوع» هم نظر داشته‎ام. فکر نمی‎کنم بهتر از این گزیدۀ من در اینترنت کسی کار کرده باشد! (اصطلاحا: تعریف از خود نباشد!) البته اندکی از نوحه‎ها را هم صرفا بر اساس معیارهایی چون ارزش «تاریخی» یا ارزش «پژوهشی» (یعنی به عنوان شاهدی بر بعضی مدعاهای بالا) آورده‎ام.

نکته یکم: بدیهی است که اکثر این نوحه‎ها «واحد» هستند.

نکته دوم: بعضی از این نوحه‎ها در سبک‎ مداحی قدیمی بوشهری و حتی بازخوانی همان آثار مرحوم بخشو هستند، اما بیشترشان ساختۀ خود فخری و ذیل سبک منحصر به فرد اوست.

نکته سوم: ما سعی کردیم هم بخشی از معروف‎ها را بیاوریم، هم آن خوب‎هایی که خیلی خوبند و شنیده نشده‎اند. این انگیزۀ دوم باعث شد از آوردن همۀ معروف‎ها چشم بپوشیم.

نکته چهارم: بعضی از کیفیت‎ها ضعیف هستند بعضی هم خوب.  دیگر این تقصیر آقای فخری و هم‎هیئتی‎هایشان است!

نکته پنجم: الآن تازه نشستم بخش‎های اول متن هر نوحه را اضافه کردم. بس که دیدم در وبلاگ‎ها شعرها را اشتباه نوشته‎اند.

و اما آن نوحه‎هایی که برای شما برگزیدم:

 

1       یامولای، یا اباعبدالله

بخش اصلی و نخست این قطعه یک نوحۀ عربیِ سوزناک و بسیار زیباست با جمله‎های موسیقایی بلند و متفاوت. بعضی از گوشواره‎ها عینا از زیارت ناحیۀ مقدسه[8] نقل شده است؛ گوشواره‎های دیگر هم بر اساس همین زیارت سروده شده‎اند. متن اصلیِ نوحه هم خطاب به امام زمان است در تسلیت برای عزای امام حسین و همنوایی با ایشان در این عزاداری.

پس متن، یک متنِ مهم است. اما موسیقی و اجرا هم بسیار زیبا و تاثیرگذار و بدیع و خاص است. این نوحه از زیباترین نوحه‎هایی‎ست که در زندگیم شنیده‎ام. به همین خاطر با اینکه عربی است، اولین نوحۀ معرفی‎شده‎است. از آن‎هایی‎ست که دوست می‎دارم با دقت و توجه و تمهید لازم گوش کنم .همچنین در میان آثار حسین فخری خیلی هم معروف نیست. احتمال می‎دهم متنش خیلی قدیمی باشد. چه‎اینکه با همین شعر از باسم کربلایی (مداح عراقی) نیز نوحه‎ای شنیده‎ام. و البته این کجا و آن کجا. نوحۀ باسم خیلی ملودی معمولی‎تری دارد. با مقایسۀ این دو اثر هنر موسیقایی فخری بیش از پیش به‎چشم می‎آید. هرچند زبان اصلی او برخلاف باسم کربلایی عربی نیست.

بخشی از ابتدای شعر:

السلام علی الدّماء السائلات (یعنی: سلام بر آن خون‎های ریخته شده)
السلام علی الشّفاه الذابلات (یعنی سلام بر آن لب‎های خشکیده)

بخش پایانی این قطعه، نوحۀ فارسیِ «بر چشم خدابینت، تیر از چه نشسته» است که این هم بسیار زیباست. البته اینجا به‎صورت کوتاه و حتی همراه با پرش آمده.

دانلود «یامولای، یا اباعبدالله» حسین فخری

 

2       بر چشم خدابینت، تیر از چه نشسته

گفتم شاید کسی پس از گوش دادن قطعۀ قبلی دلش بخواهد نوحه دوم را کامل گوش بدهد، این یک اجرای دیگر است که در پرده‎ای بالاتر، کامل‎تر و سالم‎تر است. هرچند شک دارم کدامشان بهتر است.

بر چشم خدا بینت تیر از چه نشسته؟
برگو سخنی با من از نای شکسته
محبوب خدا عباس، معنای وفا عباس،
آخر علمت در خون افتاده چرا عباس؟

دانلود «بر چشم خدابینت، تیر از چه نشسته» حسین فخری

پ ن : گشتم و یک نسخۀ دیگر هم از این نوحه یافتم:

دانلود «بر چشم خدابینت، تیر از چه نشسته2» حسین فخری

 

3       توئی آن غرقه به‎خونی که بزرگ شهدایی

این یکی از معروف‎ترین، زیباترین و سوزناک‎ترین نوحه‎های حسین فخری است، نیز از فاخرترین و غمگنانه‎ترین نوحه‎های این روزگار. این اجرا هم به‎خصوص بسیار زیباست. این قطعه را سال‎ها پیش دانلود کرده‎ام و یادم نیست از کجا. ابتدا اصلا متوجه نمی‎شدم، ولی بعدها فهمیدم در این قطعه نوحه توسط تنظیم‎کنندۀ نخستین، یک‎بار به‎طور کامل تکرار می‎شود، اما نوحه آنقدر ملودیک و مستدیر است که نه‎تنها به‎چشم نمی‎آید، بله این تکرار دلپذیر و حتی ضروری می‎نماید.

تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا، تو حسین خون خدایی
سرت از پیکر پاکت که لب تشنه بریده؟
بدنت را که به خاکِ سیه، ای کشته، کشیده؟

دانلود «توئی آن غرقه به‎خون... » حسین فخری

برای مقایسه:

دانلود «توئی آن غرقه به‎خون...» غلام‎علی کویتی‎پور

 

4       یاحسین آنکه دل از غیر تو ببرید منم

این هم از معروف‎ترین نوحه‎های فخری است که مثل نوحۀ قبلی هم فخری و هم کویتی‎پور، با نغمات مختلفی اجرایش کرده‎اند. شاید این اجرا بهترین اجرای فخری از این نوحه نباشد ولی اجرای خوبی‎ست. بخش اوجش بسیار هنرمندانه اجرا شده است. متن شعر از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین است:

یاحسین آنکه دل از غیر تو ببرید، منم
آنکه لاجرعه می مهر تو نوشید، منم
آنکه از شوق به هنگام ولادت چون شمع
عوض گریه در آغوش تو خندید، منم

 

دانلود «یاحسین آنکه...» حسین فخری

برای مقایسه:

دانلود «یاحسین آنکه...» غلام‎علی کویتی‎پور

 

5       چه‎دشوار است پیمودن به هجران تو منزل‎ها

این نوحه هم از معروف‎ترین نوحه‎های قدیمی و خاطره‎انگیز فخری است که در زمان خودش غوغا کرد و شاهکاری از نبوغ محسوب می‎شد. این نوحه برای سوگ امام خمینی در سال ۶۸ با شعر حبیب‎الله معلمی با تضمین حافظ ساخته و اجرا شده است. البته در میانۀ شعر خطاب به امام حسین می‎شود و به نوعی حالِ امت پس از سوگ امام خمینی حواله و مقایسه داده شده است با حال حضرت زینب (سلام‎اله علیها) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام). فخری خود دربارۀ شکل‎گیری این نوحه میگوید:

«زمانی که خبر رحلت امام(ره) را شنیدم که داشتم روی رساله امام کار و مطالعه می‌کردم. باور کنید دست خودم نبود٬ پابرهنه زدم به بیابان. خیلی حالم دگرگون بود. اصلا حواسم نبود که خار و خاشاکی به پایم برود یا نرود. دوست داشتم در این شرایط کنار رفقای همرزمم باشم. این شد که سراسیمه رفتم سپاه خرمشهر. تا به آن روز هم باور نمی‌کنید حتی یک بار هم با لباس سپاه مداحی نکرده بودم، ولی آن روز به بچه‌ها گفتم می‌خواهم با لباس رزم سپاه مداحی کنم تا دشمن خیال نکند که چون امام در جمع ما نیست، سپاه هم فاتحه‌اش خوانده شده است. نخست رفتم سراغ آقای حبیب‌الله معلمی و گفتم درباره رحلت امام٬ شعر می‌خواهم که ایشان در کمال ناباوری به من گفتند که من از قبل شعری را انتخاب کرده بودم، چون می‌دانستم می‌آیی سراغ شعر. وقتی شعر را خواندم٬ عجیب به دلم نشست»

چه‎دشوار است پیمودن به هجران تو منزل‎ها
به یادت آنچنان گریم که ماند ناقه بر گل‎ها
ز خون دل کنم رنگین، به راه عشق محمل‎ها
ز دغات ای گل عطشان، شرار افتاده در دل‎ها

 

من می‎خواستم از نقل این نوحه بالکل چشم بپوشم بس که نسخه‎هایش دربِ داغان است. الآن همین نسخه را هم نمی‎فهمم. فکرمی‎کنم مثل نوحۀ تویی آن غرقه به خون نوحه را یکی دوبار اینجا تکرار کرده‎اند، ولی این یکی خیلی پیچیده است.

 

دانلود «الا یا ایها الساقی» حسین فخری

 حسین فخری مداح خرمشهری

6       دشنه، بر لب تشنه

بخش اول و اصلی این قطعه  یکی از بهترین و فاخرترین نوحه‎های سال‎های اخیراست. اجرا مربوط به شب عاشورای سال ۸۹ ساعت ۴ نیمه‎شب است! از طرفی سبک و موسیقی فوق‎العاده و شاهکار است و شعر هم بسیار جالب؛ و از طرفی در این نوحه قدرت صدای فوق‎العادۀ حسین فخری و هنرمندیِ او دراستفاده از این قدرت به خوبی مشخص است. سطرهایی مثل «در خواب | کودک بی تاب» و «خاموش | طفلِ در آغوش» بسیار لطیف و آرام ادا شده‎اند. این دو سطر با سکوت تمام می‎شوند.  در سطرهای بعد پله‎پله پرد و حجم صدا بالا می‎رود. سطر «بیدار | سینۀ تبدار» و «فریاد | اینهمه بیداد» به تناسب بالا و در اوج خوانده می‎شوند، پس از این دو سطر، در سطر بعدی صدا از اوج هم اوج می‎گیرد و ما شاهد یک قدرت صدای استثایی هستیم. علی‎ای‎حال این نوحه واقعا یک اثر هنری شگفت‎انگیز است. اگر حسین فخری مداح امام حسین نبود و مثلا در فرانسه زندگی می‎کرد، فقط به‎خاطر همین یک نوحه خودتان می‎دیدید چه اتفاقاتی برایش می‎افتاد. خاک بر سرِ اکثریتِ قابل توجه وزیران و مدیران فرهنگی این سرزمین، از ابتدا تا کنون. مِن الآن الی قیام یوم الدین.

دشنه، بر لب تشنه
خنجر، بر تار حنجر
در خواب، کودک بی تاب
خاموش، طفلِ در آغوش

بخش پایانی این قطعه، هم نوحۀ «جز دلم کس نکند دلبری با دلبر من» است که آن هم زیباست. (ولی شعرش چندتا غلط وزنی دارد)

دانلود «دشنه، بر لب تشنه» حسین فخری

 

7       من که نه دستی نه آبی نه علم دارم

این نوحه هم از معروف‎ترین و زیباترین نوحه‎های حسین فخری است و ساختار جالبی دارد. من اینجا دو اجرای متفاوت را نقل می‎کنم که تفاوتشان در ساختار موسیقای نیز هست. این از خوبی‎های فخری است که نوحه‎هایش را به مرور زمان به‎رو و پیشرفته‎تر می‎کند. از این دو نسخه، خودم نسخۀ اول را بیشتر دوست می‎دارم.

من که نه دستی، نه آبی، نه علم دارم
دیگر چگونه توان رو به حرم آرم
امان ز بی دستی
امان ز بی آبی

دانلود «من که نه دستی ... ۱» حسین فخری

دانلود «من که نه دستی ... ۲» حسین فخری

 

 

8       بنشین تا به تو گویم زینب

این نوحه هم با ترجیعِ خاص «خواهر من» باز از همان محبوب‎ترین‎ها و کارهای ماندگار حسین فخری در دهه هفتاد است. در آن دهه که از جمله دوران درخشش نوحه‎های مذهبی بود، کمتر نوحه‎ای توانسته بود به این مقبولیت برسد.

آن‎هایی که فیلم «یه حبه قند» آقای میرکریمی را دیده‎اند حتما صحنۀ نوحه‎خوانیِ آقای «هدایت هاشمی» برای گریاندن مادر را به‎یاد دارند. هدایت هاشمی در این صحنه از فیلم همین نوحۀ معروف فخری را می‎خواند، حتی صدایش را هم شبیه حسین فخری می‎کند.

بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافله‎سالار تویی، خواهر من
دختر حیدر کرار تویی، خواهر من

از این نوحۀ آقا فخری هم نسخۀ کامل و خوبی پیدا نکردم. دو نسخه می‎گذارم، یکی با کیفیت خوب ولی ناقص و دیگری با کیفیت بد ولی کامل‎تر.

دانلود «خواهر من» حسین فخری

دانلود «خواهر من» حسین فخری

برای مقایسه:

دانلود «خواهر من» هدایت هاشمی در یه حبه قند

 

 
یه حبه قند هدایت هاشمی

صحنه نوحه‎خوانی هدایت هاشمی در سینماییِ «یه حبه قند»

 

9       کاروانی دل‎شکسته می‎رسد

یکی از زیباترین، گریه‎دارترین، غریبانه‎ترین و سوزناک‎ترین نوحه‎های جهان و البته از نوحه‎های غریب و گمنامِ حسین فخری. سال اجرا گویا ۸۱ است. این را باید بنشینیم با هم خوب گریه کنیم. برای مادرم هم پخشش کردم، زار زد.

کاروانی دلشکسته می‎رسد
سوگواران است و خسته می‎رسد
غم‎زده می‎آید از راهی گران
بانگ غم می‎آید از این کاروان

دانلود «کاروان» حسین فخری

 

10  حبیبی حسین سلیل الرسول

یک نوحۀ عربی زیبا و بسیار غمگین، که فخری بسیار سعی می‎کند گریه نکند. البته در بیشتر نوحه موفق می‎شود. متن این نوحه نیز به‎گمانم قدیمی است، بیشتر هم عاشقانه و مدح است تا مرثیه و سوگواری.

حبیبی حسین سلیل الرسول
فؤاد علی وروح البتول
لقد لامنی لائم العاشقین
بأنی جننت جنون الفطین
فقلت وفی القلب شوق کمین
بلى قد جننت بحب الحسین

دانلود «حبیبی حسین» حسین فخری

 

11  اربعین آمد

یک نوحۀ فارسی زیبا که فخری بسیار سعی می‎کند گریه نکند؛ ولی اصلا موفق نمی‎شود.

اربعین آمد و زینب به ملاقات آمد
بهر دیدار حسین با چه مکافات آمد
اربعین آمد و خواهر به عزا می‎آید
دختر شیر خدا کرببلا می‎آید

دانلود «اربعین آمد» حسین فخری

 

12  چون می‎روی تشنه تنها سوی میدان

یک نوحۀ عربی فارسی. شاید شروعش به‎نظر گوشِ فارسی خوشایند نباشد، ولی از نیمه‎اش بسیار زیبا شود بسیار هم کوتاه است. من خودم نمی‎فهمم عربیش را.

چون می‎روی تشنه تنها سوی میدان
بنگر چگونه می‎رود از پیکر من جان
خوش می‎روی میدان، جانت به قربانت
خورشید و مه کرده خجل، این چهر تابانت

دانلود «چون می‎روی تشنه...» حسین فخری

 

13  دیده بگشا به روی من، نیمه‎جانم علی اصغر

از نوحه‎های بسیار زیبا، لطیف، و گمنام فخری با ساختاری دقیق و محکم در سبک.

دانلود «دیده بگشا به روی من» حسین فخری

دیده بگشا به روی من، نیمه‎جانم علی اصغر!
چه شد آن غنچۀ لبخند به لبت ای گل پرپر؟
از عطش طفل صغیرم رمقی در تو نمانده
کینۀ خصم چه داغی به دل من بنشانده
مادر زار تو اشک غم به رخسار فشانده
لب خشک تو زند بر دل من شعلۀ آذر

 

این نوحه و دو نوحۀ بعدی به‎نظر برای پایان دهه هشتاد به بعد می‎آیند.

 

14  چونکه خنجر بر حنجری آمد

از نوحه‎های بسیار زیبا و معروف حسین فخری، با اجرا و ملودیِ بسیار درخشان. حاجمید اولین‎بار به من معرفیش کرد گفت روی همین سبک برای امام سجاد ترانه بنویسم. خلاصه اگر حسین فخری مداح نبود و رسما خواننده یا آهنگساز یاحداقل فرانسوی بود!

چون که خنجر بر حنجری آمد
ناله از قلب خواهری آمد
بر زمین افتاده تنی گلگون
از دم تیر و نیزه‎ها پرخون
رو سوی مقتل خواهری محزون
سوی یک نعش بی‎سری آمد

دانلود «چونکه خنجر بر حنجری آمد» حسین فخری

 

15  شیعه زن به سر ز ره وفا

یک کار فوق‎العاده (شاید کار درستی نباشد در هر پاراگراف از نوحه‎ها تعریف کنم! ولی چه‎کنم؟!)

ساختار شعرش یادآور شعرهای قدیمی نوحه‎های آن منطقه است، ولی ملودی‎اش به‎نظرم خیلی خاص و متفاوت است. کمی هم شبیه یکی از ملودی‎های نصرت‎فاتح‎علی‎خان است. فرانسوی که هیچ، قطعا حتی اگر پاکستانی هم بود با نصرت کنسرت مشترک ... بگذریم.

شیعه زن به سر ز ره وفا
به عزای نوگل مصطفی
که بریده شمر لعین، ز کین
سر آنجناب را از قفا

دانلود «شیعه زن به سر» حسین فخری

پ ن: تحقیق کردم، نظر اول درست بود، این کار بازخوانیِ یکی از نوحه‎های قدیمی «ناخدا عباس دریانورد» است. یک اجرای همراه باموسیقی از ایمان میرشکاری هم گوش دادم. قطعا فخری حتی در لحن و ملودی هم بی‎نظر اجرا کرده. در وبلاگی دیدم بالای این نوحه نوشته «راک هندی». (این راک ربطی به آن راک ندارد!) راک و راک هندی از گوشه‎های دستگاه ماهور در موسیقی ردیف‎دستگاهی خودمان است. دیدنِ نام «هندی» تازه ذهن مرا درباره شباهت زیاد این نغمه با آن نغمۀ نصرت‎فاتح‎علی‎خان روشن کرد.[9]

 پ ن 2: طی تحقیق کامل‎تری نسخۀ کامل‎تری از این نوحه را در اینترنت یافتم. گویا همان جلسه هم هست ولی توسط کس دیگری ضبط شده. گویا برای سال ۹۰ . به نظرم همان نسخۀ قبلی از لحاظ کیفیت ضبط و صوت باصفاتر است. ولی این فایل را هم می‎گذارم، چون در این فایل بخشی از شعر سعدی هم هست: «بلغ العلی بکماله...» و همچنین بخش تخلص نوحه به نام ناخدا.

دانلود «شیعه زن به سر» حسین فخری
 

 

 
حسین فخری

16  حسین ای گم‎شده‎ام، ای رودم ای رود

این قطعه ظاهرا قدیمی‎است (شاید دهه هفتاد) و دو نوحۀ کوتاه بسیار بسیار جالب دارد. احتمالا از نوحه‎های قدیمی بوشهری یا خرمشهری است. اولی «نونهال من بیا» است، دومی که خیلی سوزناک‎تر و کوتاه‎تر است «حسین ای گم‎شده‎ام، ای رودم ای رود» است. این دو نوحه خیلی جالب‎اند! هم زیبا هم جالب. هم در ملودی، هم شعر و هم در نوع مشارکت سینه‎زنان در خواندن نوحه. کاش لااقل نسخۀ کاملتری از این نوحۀ دومی پیدا کنیم.

بخشی از شعر نوحۀ اول:

نونهالِ من بیا تا همچو گل بویت کنم
این دم آخر نظر بر روی و گیسویت کنم
همچو نور از دیده‎ام ای نور چشمانم مرو
تا ز مژگان شانه‎ای بر سنبل مویت کنم

دانلود «نونهال من بیا» حسین فخری

پ ن: بعدا این خاطرۀ « حاج صادق آهنگران» از شهادت «شهید سید حسین علم‎الهدی» را دیدم: «همان شب شهادت حسین جمع شدیم و برای عرض تسلیت به منزل پدری او رفتیم.پدر حسین به رحمت خدا رفته بود اما مادرش در قید حیات و از زنانی بود که در عین حالی که حجب و حیای بسیار زیادی داشت یکی از شجاع ترین زنان اهواز به شمار می رفت.با وجود چنین شخصیتی که حتی در بین مردان هم دیده نمی شد او آن شب ناله ی حسینم گم شد ای رودم ای رود سر داده بود. آن شب وقتی این نوا را با سوز ناله می کرد چنان ولوله ای به پا شد که هر کس آنجا بود از زن و مرد و پیر و جوان و با هر مقام و منصب گریه سر داد. فضای عجیبی شده بود. مادر حسین می خواند و همه زار میزدند. »
 

 

17  این سر پر زخون ببین کنار مصطفی

یک بازخوانی موفق از نوحه‎های بوشهری بخشو. دو نوحه دارد، من دومی را با صدای بخشو گوش کرده‎ام. دقت بفرمایید که در اینگونه نوحه‎ها بر غلظت لهجۀ جنوبی‎اش می‎افزاید. برای مثال این نوحه رامقایسه کنید با نوحۀ «دیده بگشا» یا نوحۀ بعدی. الحق و الانصاف فخری بهترین ادامه‎دهندۀ هنر بخشو است.

این سر پر زخون ببین کنار مصطفی
جسم شریفش به زمین سرش به نیزه‎ها
هر چه به جسمت نگرم ای شه سر جدا
زخم تنت بود فزون از ستاره‎ها

دانلود «ای شیعه بر سر زن ماه ماتم از نو به‎پا شد» حسین فخری

 

18  من برای خدا دسته‎گل می‎برم

یکی از نوحه‎های بسیار زیبایی که محرم امسال (۹۳) توسط آقای فخری اجرا شده است. چقدر مطلع شعرش هم زیباست. کلا شعرش خوب است.

من برای خدا دسته‌گل می‌برم
باشد این دسته‌گل غنچۀ پرپرم
هدیۀ داورم خنده کن اصغرم
چهرۀ لاله‌گون می‌پسندد خدا
حنجر غرقه خون می‌پسندد خدا

دانلود «دسته‎گل» حسین فخری

 

19  زینبم خود را به تسلیم و رضا آماده کن

این هم از نوحه‎های خوب امسال است.

زینبم خود را به تسلیم و رضا آماده کن
خویش را بر یاری خون خدا آماده کن
عهد کردی در غم و شادی شوی با من شریک...
(مصرع بعدیش واقعا نامفهوم است!)

 

دانلود «زینبم» حسین فخری

 

20       کجایید ای شهیدان خدایی

این هم از اجراهای محرم۹۳ است و با شعر کامل مولوی.

دانلود «کجایید ای شهیدان خدایی» حسین فخری

 

[1]    برخلاف مداحان جوان و سوسول تهرانی که از اولین روزی که در نوجوانی اشتباهاً با میکروفون هیئت تنها مانده‎اند، فیلم‎هایشان را خودشان سریعاً در پاساژ مهستان توزیع کرده‎اند!

[2]  همانطور که گفتیم خوبی کویتی‎پور این است که حداقل وقتی به عرصۀ انتشار آلبوم وارد شد، بیشتر ملودی‎ها را با کمک آهنگساز تغییر داد. من ایشان را هم بسیار دوست می‎دارم. اینجا منظور نبوغ و همت هنری است البته. بالاخره خیلی به موسیقی مذهبی خدمت کرده است. و این به‎جز خدمتی است که امثال او و فخری و آهنگران در دوران جنگ به «ایران» کردند. دم هر هنرمندی که در دوران دفاع مقدس برای وطنش کار کرد گرم، چه آهنگساز و خواننده، چه مداح، ولی این ملودی‎ها و نغمات بود که مقابل موشک‎های جنگی بعثی و موشک‎های تبلیغاتی آمریکا سپر بود. ایرانیان یاحسین گویان صدام را بیرون انداختند.

[3]  چه‎بسا کریمی این را هم از جنوبی‎ها درس گرفته باشد

[4]  البته که فریادِ به‎جا، به‎جاست!

[5]  احتمال می‎دهم ملودیش هم از خودش باشد. توضیح: برای این شعر مولوی دو ملودی معروف داریم. یکی که برای کامکارهاست و شاهکار است و این که معلوم نیست توسط که ساخته شده ولی همین بیشتر در هیئت‎ها استفاده می‎شود

[6]  همان که اولش با تقلید لهجۀ ترکیِ نریمان «حوسین حوسین» بود و الآن از اوپس اوپس هم گذشته

[7]   مثلا در موضوع کویتی‎پور، که گفتیم در ذات صدا و فرهنگ بسیار هم شبیه هم بودند جبراً، هرچه جلو آمدیم تمایز بیشتر شد

[8]  همانطور که می‎دانید «زیارت ناحیۀ مقدسه» از خاص‎ترین زیارات مروی از معصومین است و بی‎شک سوگوارانه‎ترینشان. این به‎جز اهمیت‎های زیبایی‎شناسانه این اثر است که البته در مقابل شدت اندوه مهم نیستند. این زیارت متن سخن و سوگواریِ امام زمان (عج) خطاب به امام حسین و شهدای کربلاست. درمورد زیارت ناحیه حرف زیاد دارم که در جای خود انشاءالله خواهم گفت. کمترین چیزی که اکنون می‎توان گفت این است که این زیارت هرجایی و در هر شرایطی خوانده نمی‎شود.

[9]  آن نغمه را در آهنگ «هالکا»ی نصرت شنیده بودم و قبلا هم در وبلاگ گذاشته‎ام (هالکا نصرت فاتح علی و دیگر کارهایش و مطالبی درباره‎اش)

 

 

نویسنده: حسن صنوبری

  • من ...

یا: «زیباترین تلاوتِ مصطفی اسماعیل»

۹۳/۰۳/۲۷


هم‎زمان با ٢٧ خرداد، سال‎روزِ تولدِ استاد «مصطفی اسماعیل»

مصطفی اسماعیل

 

دانلودِ خود قرائت:

تلاوت معروفِ مصطفی اسماعیل از سوره‎ی بقره، طارق و انشراح



درباره‎ی محتوا و ساختار روایی آیاتِ قرائت شده:

در بخش اصلی این تلاوت، ١۴ آیه از سوره‎ی «بقره» _آیات ۲۳۸ تا ۲۵۲_ و سپس در بخش «قصار السور» (سوره‎های کوچک، که گاهی در پایان قرائت‎های مجلسی خوانده می‎شوند) سوره‎ی «طارق» و «انشراح» خوانده شده است. چند آیه‎ی نخستِ قرائت‎شده از سوره‎ی بقره، آیاتی هستند که خداوند مستقیما با مسلمانان سخن می‎گوید. دو آیه‎ی نخست، توصیه در اهتمام به نماز و خشوع در برابر پروردگار است، دو آیه‎ی بعد آیات الاحکام است با موضوع مسائل زناشویی و خانوادگی و آیه‎ی پنجم پایان‎بندیِ بخش آیات الاحکام است (چون تا پیش از آیه‎ی ۲۳۸ نیز آیات زیادی آیات الاحکامِ طلاق و ازدواج بود).

اما از آیه‎ی ۲۴۳ دیگر موضوع تا حدی تغییر می‎کند و لحن و سخن تازه‎ای آغاز می‎شود. سخن بر سر مجاهده و جهاد در راه خدا؛ نترسیدن از مرگ و عوامل طبیعی و دنیایی؛ ایمان، اتکال و اتکای محض به خدا؛ و پایداری بر ایمان است. یعنی مطالبه‎ی اصلیِ خدا از انسان! . و این سخن با روایت داستانی همراه می‎شود که از آیه‎ی  ۲۴۶ تا ۲۵۱ به طول می‎انجامد. این پنج آیه، روایتِ ذلتِ بنی‎اسرائیل و سرانجام نبرد طالوت و جالوت است. سه آیه‎ی نخستِ پیش از آیه‎ی ۲۴۶ مقدمه‎ی بحث هستند و آیه‎ی ۲۵۲ پایان‎بندی آن است. واقعا شأن قرآن نیست که من بخواهم درباره‎ی زیبایی، بلاغت و تکنیک‎های شگرفِ روایت‎گری این آیات سخن بگویم، به همین خاطر فقط به محتوای داستان و بیان چند نکته بسنده می‎کنم.

سه آیه‎ی مقدمه‎ی داستان، سه مقدمه‎ی خاص و متمایز از هم‎اند. اولین آیه خود یک داستان (روایت) کوتاه است از کسانی که می‎خواستند از مرگ بگریزند اما خدا کُشتشان. و سپس زنده‎شان کرد. یعنی نه مرگ‎تان دست خودتان است نه زندگی‎تان.

«الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم، و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله: "موتوا" ثم احیاهم، ان الله لذو فضل علی الناس ولکن اکثر الناس لا یشکرون»

دو دسته روایت در بیانِ داستانِ این گروه داریم، یکم: بیماریِ خطرناک و کشنده‎ای در شهری شایع می‎شود. عده‎ای برای اینکه با این بیماری هلاک نشوند از شهر به بیابان فرار می‎کنند. آنگاه خدا همان بیماری را در همان بیابان به سراغشان می‎فرستد و همه‎شان را می‎کشد. وانگهی با دعای پیامبری و از سر فضل بیکران خویش دیگربار زنده‎شان می‎کند. دوم: پیامبری قومش را به جهاد فرا می‎خواند، قومِ ترسو به بهانه‎ی وجودِ بیماری میدان را ترک می‎کند و به جایی می‎گریزد، خدا با همان بیماری در همان‎جا جان‎شان را می‎گیرد. در روزگار دیگری حزقیل نبی هنگام گذشتن از آنجا دلش به رحم میاید، برایشان دعا می‎کند و ...

همه‎ی این داستانِ شگفت فقط در یک آیه بیان شده و این آیه و قصه‎اش فقط مقدمه‎ای است برای بیانِ قصه‎ی اصلی.

«وقاتلوا فی سبیل الله واعلموا ان الله سمیع علیم»

در مقدمه‎ی بعدی (آیه‎ی۲۴۴) دستورِ صریح خداوند متعال را داریم. یعنی فرمانِ جهاد به عنوان یک فریضه و واجب.

«من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا؟ فیضاعفه له اضعافا کثیره، والله یقبض و یبسط، و الیه ترجعون»

در مقدمه‎ی سوم بحث بحث «قرض دادن» به خدا مطرح می‎شود که شاید به نظر آید موضوع این آیه از موضوع دیگر آیات فاصله گرفته. ولی چنین نیست. اگر به ظاهر آیات هم نگاه کنیم می‎بینیم بحث اصلی سر «کار برای خدا و نترسیدن از عواقب دنیایی‎اش» است. به همین خاطر در پایان آیه حضرت حق می‎فرماید «قبض و بسط = تنگی و گشایش دست خداست». مثل مقدمه‎ی نخست که به ما فهمانده بود «مرگ و زندگی دست خداست». از طرفی با توجه به محورِ عمودی آیات مشخص می‎شود اینجا بحث قرض به معنای عام آمده و به به معنای خاص منظور «قرض دادنِ جان» است. آنچنانکه تعبیری به این سیاق در قرآن و روایات داریم. مثلا «جاهدوا باموالهم و انفسهم» که عکس این حالت است و جهاد را به مال هم تعمیم داده است. کلا در بسیاری از آیات انفاق و جهاد با هم آمده‎اند. آیه‎ی دیگری هم که درباره قرض است پس از آیه‎ای آمده که هم درباره جهاد است هم انفاق. و البته تعبیراتی هم هست که دقیقا جان به مثابه مال است. مثل: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله». در روایات هم چنین چیزی داریم: «أعر اللّه جمجمتک».

اگر دقت کنیم این سه مقدمه هرکدام از منظری خاص به مسئله جهاد و مرگ دعوت کرده‎اند. اولی اعتقادی است، دومی تشریعی و سومی نیز اخلاقی. در اولی خداوند می‎گوید تو بخواهی هم مرگ و زندگی‎ات دست خودت نیست، چه در راه من جهاد کنی چه نه، از حکومت من نمی‎توانی بگریزی. در مقدمه دوم حق تعالی دستور به جهاد می‎دهد، می‎فرماید «تو باید در راه من جهاد کنی». و در مقدمه‎سوم بیان لطیف می‎شود و می‎گوید «چه کسی حاضر است زندگی‎اش را به خدا قرض بدهد؟». سه مقدمه با سه بیان برای سه نفر، چه اینکه هرگروهی را بیانی فراخور حال ایشان سزاوار است.

«الم تر الی الملا من بنی اسراییل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا "و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله؟ و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا" فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم، و الله علیم بالظالمین»

در این آیه تازه داستان اصلی آغاز می‎شود. داستانِ مردمی از بنی اسرائیل که توسط دشمنِ ظالم، خون‎ریز و مستکبری به خفت و ذلت کشیده شده‎اند و از کرامت معنوی و امکانات مادی زندگی‎شان نیز محروم. داستان مردمی که جان‎شان به لب‎شان رسیده و دیگر راهی جز راه خدا و مبارزه و مقاومت به ذهنشان نمی‎رسد. حال اینکه سرانجام این مردم به کجا می‎رسد را خودتان در آیات بخوانید.

 

مصطفی اسماعیل در میان مسلمانان

«و قال لهم نبیهم: "ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا" قالوا "انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه ولم یوت سعه من المال" قال "ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم والجسم والله یوتی ملکه من یشاء والله واسع علیم"»

«وقال لهم نبیهم "ان آیه ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم وبقیه مما ترک آل موسی وآل هارون تحمله الملایکه، ان فی ذلک لآیه لکم ان کنتم مومنین"»

«فلما فصل طالوت بالجنود قال "ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی، و من لم یطعمه فانه منی، الا من اغترف غرفه بیده" فشربوا منه الا قلیلا منهم. فلما جاوزه هو والذین آمنوا معه قالوا "لا طاقه لنا الیوم بجالوت وجنوده" قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله "کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین"»

«ولما برزوا لجالوت و جنوده قالوا "ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین"»

«فهزموهم باذن الله، و قتل داود جالوت، و آتاه الله الملک و الحکمه و علمه مما یشاء، ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض، و لکن الله ذو فضل علی العالمین »

«تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق وانک لمن المرسلین»


مسئله‎ی مهمی که اینجا مطرح است مسئله‎ی سنتِ همیشگی الهی و بحث عبرت است. خداوند متعال پیش از اشاره به داستانِ بنی اسرائیل (در مقدمه نخست) داستانی را نقل کرده به عنوان یک سنت همیشگی، سپس داستان بنی اسرائیل نقل شده، تو گویی ایشان می‎توانستند از سرنوشت آن قوم عبرت بگیرند و متوجه اهمیت جهاد شوند، سپس در پایان این داستان خدا به پیامبرش می‎گوید من این‎ها را دارم برای تو بازگو می‎کنم، یعنی از بازگویی اینها برای تو هدفی مد نظر دارم، و تو پیامبری، یعنی برای تو و یک امت. چه اینکه آیه‎ی اولِ قرائت (حافظوا علی الصلوات...) نیز خطاب به جامعه اسلامی است و قومِ تازه مسلمانی که به خاطر گرمای هوا از ایستادن در صفوف نماز جماعتِ پیامبر می‎گریختند و با این رفتارشان باعث تضعیفِ سیاسی اسلام می‎شدند. انگار همه‎ی این آیات نقل شده تا آنان متذکر شوند و چه نادان است آنکه در نیابد مخاطب همه‎ی این آیات خود ما هستیم. قرآنی کتابی است برای همه، همه‎ی انسان‎ها و همه‎ی زمان‎ها.

بعضی مفاهیم، عبارات و کلمات در این آیات تکرار شده‎اند که دقت بر آن‎ها نیز بسیار راه‎گشاست. مثل مفهومِ «آزمون» و ارتباطش با «ایمان». مثل واژه «صبر» و ارتباطش با آرامش و پیروزی. مثل طفره رفتن‎ها و غر زدن‎های بنی اسرائیلی. مثل «علیم» بودن خداوند متعال. مثل عبارت «بإذن الله»، همین عبارتی که اگر دقت کرده باشید آیت الله خامنه‎ای در بعضی مسائل آن را استفاده می‎کنند. اگر دقت کرده باشید ایشان هم این عبارت را وقتی استفاده می‎کنند که سخن بر سر مبارزه با جالوتِ زمان است.



درباره‎ی قرائت و ساختار قرائت:

مصطفی اسماعیل هنگام قرائت


یک

دکتر احمد نعینع شاگرد «مصطفی اسماعیل» از استاد خویش نقل کرده است: «اگر کسی می‌خواهد مرا بشناسد تلاوت‌هایم را گوش کند، یک بار نه بلکه ٣٠ بار گوش کند تا من و تلاوت‌هایم را بشناسد». خود نعینع هم تأکید می‎کند: «همه تلاوت‌های شیخ زیبا هستند فقط باید بارها گوش کنید تا لذت ببرید».

این یک اصل است. مخصوصا برای من و شمایی که گوش‎مان عادت به این موسیقی ندارد. ما همیشه با ترتیل راحت‎تر انس می‎گیریم. مَثَلش، مَثَلِ موسیقیِ پاپ و سنتی است. همه با موسیقی پاپ زودتر و راحت‎تر انس می‎گیرند، حال آنکه برای انس با موسیقی سنتی نیاز به تربیتِ گوش و اندکی صبر و چندبار گوش دادن داریم. به جایش لذت موسیقایی دومی بیشتر است. موسیقی پاپ و مردمی در ابتدا جذاب است ولی هرچه بیشتر بگذرد بیشتر رنگ می‎بازد، حال آنکه یک موسیقیِ کلاسیک و هنری‎ را هرچه بیشتر گوش بدهیم بیشتر می‎پسندیم. نسبتِ قرائتِ ترتیل و قرائتِ مجلسی نیز چنین است، با اولی راحت ارتباط برقرار می‎کنیم، اما دومی عمیق‎تر و لذت‎بخش‎تر است اگر کمی پاسوزش شویم.


دو

وقتی می‎گویم (به نظر من) این زیباترین و فنی‎ترین قرائتِ مصطفی اسماعیل است و وقتی می‎گویم مصطفی اسماعیل فنی‎ترین و هنرمندترین قاری جهان است، سه تا نتیجه مطرح می‎شود. یک: تو گویی این قرائت، زیباترین قرائتِ جهان است. دو: اگر شما این قرائت را هم نپسندید من خیلی شکست خورده‎ام. سه: اگر برای گوش دادن و با دقت گوش دادن، و چندبار گوش دادنِ این یک قرائت در زندگی‎تان وقت نگذارید شما نیز خیلی نامردید.


سه

از آن‎جایی که موضوعِ اصلی در آیات آغاز می‎شود (آیه‎ی ۲۴۳ بقره) ، لحن و ملودیِ مصطفی اسماعیل هم متفاوت می‎شود و کمی بالا می‎رود. هرچه بیشتر به موضوع جنگ نزدیک می‎شویم لحن‎های متناسب با «حماسه»، «استرس»، «بیم»، «هیجان» و... در قرائت بیشتر می‎شود. این قرائت دقیقا مثل یک ساخته‎ی سینمایی با موضوع نبرد بزرگ کفر و ایمان است. هم در میدانِ نبرد هم در میدانِ قلب‎ها. مصطفی اسماعیل سعی کرده تمام عواطفی که در آیات مشاهده می‎شود را به رخ بکشد. مثلا جایی لشگرِ نیم‎مومن نیم‎کافرِ طالوت با لشگر عظیم جالوت مواجه می‎شود، ناله و فریادِ ترس و ناتوانیِ عده‎ای بلند می‎شود که «لا طاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده»؛ مصطفی اسماعیل این فراز را واقعا طوری ادا می‎کند که حس ناتوانی و اضطرابِ آن عده از لشگر طالوت با زیبایی تمام به ما القا می‎شود. همچنین در همین شرایط مومنانِ سپاه طالوت (به تعبیرِ زیبای قرآن : «آنان که یقین داشتند خدا را خواهند دید») از سر ایمان و آرامش می‎گویند «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله؛ و الله مع الصابرین»؛ اینجا لحن مصطفی اسماعیل و موسیقی‎اش کاملا عوض می‎شود و همراه با لطافت و آرامش می‎شود. سپس وقتی که دو لشگر با هم مواجه می‎شوند، _چنین نبوده که اهل ایمان بگویند خب این‎ها که چیزی نیستند! الآن شکستشان می‎دهیم! اتفاقا هیبت و مهابت و جمعیت و قدرت لشگر جالوت بسیار زیاد و قابل توجه بوده است و با نگاه دنیایی، شکستِ سپاه طالوت حتمی_ با این‎حال اهل ایمان مایوس نمی‎شوند و دست به دعا بر می‎دارند تا خدا صبرشان ببخشد؛ اینجا  _هم مواجه شدنِ دو لشگر هم دعای اهل ایمان_ را نیز مصطفی اسماعیل با موسیقی شگفت و لحنی کاملا متناسب حماسه و جنگ اجرا می‎کند. «الله الله»ی که جمعیت اینجا می‎گویند به نظر من تداعی گر «الهی آمین» است! آنچنانکه وقتی مصطفی اسماعیل با لحن حماسی خود آیات پیروزی را می‎خواند و موسیقی هم شادمانه‎تر و کاملا خالی از اضطراب می‎شود، مردم یکجوری «الله» می‎گویند که انگار دارند «هورا» می‎کشند! . این درخشش‎های شگرفِ موسیقایی و تناسب‎های دقیق لحن و معنا (مثل شادی و فرح‎بخشیِ آیات پس از پیروزی) تا پایان داستان طالوت و جالوت و رسیدن به پایان‎بندی ادامه پیدا می‎کند. به نظرِ من حتی سوره‎ی طارق نیز خیلی بی‎مناسبت انتخاب نشده، چه اینکه آیات پایانیِ این سوره را هم می‎توان هم افق با پیروزیِ سپاهِ خدا برکافران دید.



درباره‎ی مصطفی اسماعیل:



مصطفی اسماعیل در میان مسلمانان

استاد مصطفی اسماعیل یکی از چند نابغه‎ و چهره‎ی درخشانی است که «عصر طلایی» قرائت در مصر را به وجودآورده‎اند. چهره‎هایی چون «محمد صدیق منشاوی»، «عبدالباسط محمد عبدالصمد» و «مصطفی اسماعیل». هر نام بزرگ دیگری در قرائت قرآن ذیل این سه نام است. او در ٢٧ خرداد ماه سال ١٢۸۴ و در خانواده‎ای کشاورز به دنیا آمده است و قرار بوده چون دیگر برادران و پدرش کشاورز شود، اما استعداد و جان و جنمی که از همان کودکی از خود نشان می‎دهد باعث می‎شود پدرش از به کار گرفتنِ او در زمین زراعت صرف نظر کند و او را برای حفظ و قرائت به مکتب و مدرسه بفرستد. نقل است مصطفای کودک در راه مکتب،دور ازچشمِ پدر گاهی پنهانی به مجالس مولودی‎خوانی سرک می‎کشیده تا آوازشان رابشنود. نقل است هرگاه به آوازه‎خوانانِ دوره‎گردِ خوش‎صدا بر‎می‎خورده، برای شنیدنِ آوازشان آن‎قدر تعقیبشان می‎کرده تا متوجه می‎شده راه خانه را گم کرده‎است.

مصطفی اسماعیل در طول زندگی مبارک خود با قرائت‎های شگفت‎انگیزش طرزی نو و سبکی نوین در تلاوت قرآن بنیان گذاشت و توانست از برترین‎های این هنر آیینی مذهبی در طول تاریخ شود. این مسلمانِ پاکیزه، این افتخار عالمِ اسلامی و هنر مشرق زمین سرانجام در دی‎ماه سال۵۷ * از دنیا رفت.

شاید در میان بسیاری از  مردم صدا و شفافیتِ صدای مصطفی اسماعیل _با همه زیبایی و توانمندی‎اش_ باز نتواند با صدای بزرگانی چون عبدالباسط و منشاوی برابری کند؛ اما در عوض بسیاری از متخصصان، قرائت او را از دیگران هنرمندانه‎تر و استادانه‎تر می‎دانند و به همین خاطر تنها به مصطفی اسماعیل لقب «اکبر القرا» داده‎اند.

از ویژگی‎های مهم قرائت‎های مصطفی اسماعیل اهتمام او به تناسب لحن، ملودی و موسیقی با آیات است. یعنی همان فرم و محتوا. همان پیام و پیکره.

از دیگر ویژگی‎های مهم قرائت‎های او قدرتِ شگفت انگیزش در آهنگ‎سازی است و از آنجا قرائت قرآن یک هنرِ مجلسی است باید بگوییم: «آهنگ‎سازی و بداهه‎نوازی»! نقل است که پای رحلِ او به جز متخصصان و اساتیدِ قرآن، حتی موسیقی‎دانانِ بزرگ مصری نیز برای بهره‎مندی از نغماتِ خاص او به هنگامِ تلاوت، حاضر می‎شدند.

وقتی مصطفی اسماعیل از سوی بعضی از قاریان بزرگ مورد انتقاد قرار می‎گیرد که چرا اینقدر به مسئله‎ی موسیقی اهتمام دارد او چنین پاسخ می‎دهد:

«خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد. ما برای این که قرآن را طوری به مردم عرضه کنیم که مورد پسند و خوشایند آنان قرار گیرد، ناگزیریم از تاکتیک‎ها، نغمات و مقامات استفاده کنیم تا در هنر تلاوت، جنبه‌های جمال و زیبایی را همراه با ارزش‌های رسایی و سرودنی صوت، و البته با روحی توأم با خشوع و خضوع که به معانی عظیم قرآنی توجه دارد بروز دهیم»

مصطفی اسماعیل

در همین گفتار آن دو ویژگیِ مهم یعنی «توجه به ملودی و موسیقی» و «اهتمام به تناسب پیکره و پیام» وجود دارند. این دو ویژگی هم علت درخشش مصطفی اسماعیل‎اند هم مراد ما از «تلاوت هنرمندانه‎ی قرآن کریم».

 


 

* با تذکرم دوست عزیز و جدید «آقا مصطفی» سال وفات مرحوم مصطفی اسماعیل از پنجاه و هشت به پنجاه و هفت اصلاح شد. ایشان این موضوع را در وبلاگ خود شرح داده‎اند.
  • من ...

۹۳/۰۱/۱۵

 

«قطعه‎ای شنیدنی از حاج منصور»

«ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است»، « هنر یعنی ارزش و هنرمند ارزشمند است» من با این بخش‌های آن سخنان جنجال‌برانگیز رئیس جمهور روحانی در جمع هنرمندان موافقم و آن را درست و دقیق و حکیمانه می‌دانم. یعنی با «ارزش ذاتی هنر». در نتیجه وقتی قرار است با هر اثر هنری مواجه شوم سعی می‌کنم ابتدا بی هرگونه پیش فرضی با آن مواجه شوم. که پیش از شنیدنِ پیش‌فرض‌ها، صدای خود هنر را هم بشنوم. که قضاوتِ خالصم را در مورد آن اثر هنری داشته باشم. قطعاً پس از به دست آوردنِ قضاوتِ خالص هنری‌ام، سراغ یافتن دیگر قضاوت‌ها و بررسی سوابق و لواحق هم می‌روم. چون بین مفهوم زیبایی و مفهوم حقیقت تفاوت وجود دارد. فلانی آدم خوبی است، حرف حقی را هم می‌خواهد بگوید، اما زشت می‌گوید. فلانی آدم بدی است، حرف بدی را هم می‌خواهد بگوید، اما زیبا می‌گوید. آیا چون اولی حرف خود را زیبا نگفته ناحق است؟ آیا چون با صدای بد و لحن بدی اذان گفته، اذان دروغ است؟ آیا دومی چون زیبا گفته، حق گفته؟ آیا چون  فیلمش در مظلوم و قهرمان جلوه دادنِ صهیونیست‌ها را زیبا و هنرمندانه ساخته، صهیونیست‌ها امروز ملتی مظلوم و قهرمان‌اند؟ پس اینجا می‌بینیم ما دو قضاوت داریم که از هم جدا هستند. قضاوت درباره حقیقت، قضاوت درباره زیبایی. اگر اکنون قصد بررسی کامل سخنان ایشان را داشتم، این بحث مدخل و محک خوبی بود برای تبیینِ دقیقِ چراییِ چرت و پرت بودن و
بی‌معناییِ جمله‌ی «پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست» .

روزی فرامی‌رسد که هنرمندانی که امروز می‌شناسیمشان از دنیا رفته‌اند. روزی فرامی‌رسد که ما _دیگر فرزندانِ این زمان_ نیز با همه علایق و سلایق خود، از دنیا رفته‌ایم. حتم دارم آن روز عده‌ای از پژوهشگران هنر ظواهر و حجاب‌ها را کنار می‌زنند تا بهتر از ما به تماشای هنر، وانگهی ارزش گزاری آثار هنریِ روزگار ما بپردازند. آن روز بسیاری از گرد و غبارهای سیاسی و احساسی فرو نشسته است. احتمالِ خیلی زیادی می‌دهم آن روز از قطعه‌ی «مدینه شهر پیغمبر» حاج منصور ارضی با احترام بسیاری یاد می‌شود و خود حاج منصور ارضی به مثابه یک هنرمند، حتی از سوی پژوهشگران و هنرمندانِ لائیک و روشنفکر به طرزِ درخشانی «ارزشمند» و قابل احترام شناخته می‌شود.

 


گمان می‌کنم تاریخِ اجرای «سلام من به مدینه» یا «مدینه شهر پیغمبر» جناب آقای منصور ارضی به میانه‌ی دهه هفتاد بازگردد. در مورد محل اجرا اما نه گمان، که یقین دارم. جایی که جای خاص و شگرفی است و تناسبِ کاملی با این قطعه دارد. یعنی: کشورِ عربستان _ شهر مدینه النبی _ کنارِ قبرستانِ بقیع _ در جمع زائرانِ شیعه. گویا از گذشته تاکنون این نخستین و آخرین باری بوده است که ایرانیان اجازه پیداکرده‌اند چنین مراسمی را در آن محلِ مقدس و خاص داشته باشند. توجه داشته باشید! روضه‌ی حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) در کنار قبرستان بقیع! آن هم در زمان حاکمیتِ سعودی،  دشمنِ دیوخو و خون‌خوارِ شیعه.

شعرِ (متن) اثر مشکلات و ناپختگی‌های فراوانی دارد، از مشکلات زبانی و املایی تا ...، اما در کل روایتِ خوبی دارد. مخصوصاً اینکه مناسب _و اصطلاحاً_ راستِ کار مداح است. شاعرش را بین سعید حدادیان (مداح سرشناس) و جواد حیدری (صاحب انتشارات «آرام دل») شک داشتم، که اخیراً متوجه شدم دومی است.

 

شعر بخشِ نخست: « سلام من به تو یا صاحب‌الزمان، به فدایت / چه می‌شود شنوم در کنار کعبه صدایت؟ |  سلام من به تو ای روح حج، حقیقت ایمان / عزیز گم شده‌ی دل، یگانه مهدی دوران |  سلام من به مدینه، به آستان رفیعش / به مسجد نبوی و به لاله‌های بقیعش / سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش |  سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش |  نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا / گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا |  تو ای مسافر شهر مدینه در دل شب‌ها / نبود هرچه که گشتم نشان ز مرقد زهرا |  سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی / ز غیر هرچه که دیدی به یار شکوه نکردی |  سلام من به بازو ... کبودی رویت / به سرخ‌فامی اشک تو و سپیدی مویت »

شعر بخش دوم (با ترجیعِ «مدینه شهر پیغمبر») : « مدینه منزل قرآن مدینه محفل قرآن / درون دل خبرداری تو از درد دل قرآن |  خدا بر تو نظر دارد که هستی شهر پیغمبر / مدینه شهر گل‌هایی چه گل‌هایی همه پرپر |  بود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا / چرا با ما نمی‌گویی حدیث غربت زهرا؟ |  چرا خاموش و دلگیری مدینه شور و شینت کو؟ / امام مجتبی‌یت کو؟ حسینت کو حسینت کو؟ |  به بالای سر محبوبه‌ی حق آه و واویلا / نشسته ساقی کوثر ، شکسته آه و واویلا »

 


ساختِ موسیقاییِ اثر از دو بخش تشکیل شده که اگر بخواهیم به زبانِ موسیقیِ ردیف دستگاهی توصیفش کنیم باید بگوییم بخشِ نخست (سلامِ من) آوازی گونه است و بخش دوم (مدینه شهر پیغمبر) تصنیف وار. سازنده‌ی ملودی‌ها را که طبق معمول نمی‌شناسیم، ولی احتمالاً خود حاج منصور است. بخش آوازی که احتمالاً اصلاً ملودیِ پیش‌ساخته نداشته است و هرچه هست تکنیکِ اجرای خود مداح است که بسیار زیبا و حساب شده است، بخش دوم نیز بسیار ملودی زیبا، غمگین و خاصی دارد. و البته در این قطعه، مهم‌تر از ملودی، نحوه‌ی اجرای اثر است. این قطعه یکی از شاهکارهای آقای ارضی و اگر نگوییم «بهترین» باید بگوییم یکی از بهترین نواهای مذهبی با موضوعِ حضرتِ فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) است.

 

 

خسوف محمدسعید شریفیان

 



دکتر محمد سعید شریفیان این چهره‌ی بین‌المللیِ موسیقی و خالق ارکستر سمفونیکِ «خسوف» (به رهبریِ «الکساندر وزوب». گفتنی است یکی از سه تک خوان اثر همسر آقای شریفیان زنده‌یاد فلورانس لیپت بود) در مورد این اثر فاخر خود گفته‌اند : «خسوف بر مبنای نُه نوحه ی قدیمی و اصیل ساخته شده است». جای دیگر گفته‌اند «فقط برای یافتنِ نوحه ها دو سال تحقیق کرده ام». جالب اینجاست که اولین نوحه‌ای که در این آلبوم به گوش می‌رسد همین نوحه‌ی مدینه شهر پیغمبر (یعنی بخش دوم قطعه حاج منصور) است که در پایانِ قطعه‌ی «مقدمه» با آواز تک خوان ایرانی آقای اسحاق انور اجرا می‌شود. نوحه‌ای که اتفاقاً خیلی هم قدیمی نیست اما ارزش نوحه‌های قدیمی را یافته است. چرا به این نکته اشاره کردم؟ خواستم عرض کنم حتی اگر بخواهیم پسند عمومی را نادیده بگیریم هم دلایلی وجود دارند که ثابت می‌کنند این اثر یک اثر خاص، استثنایی و موفق است که باید هم به خاطر آهنگسازی‌اش و هم به خاطر اجرایش به حاج آقا منصور ارضی تبریک گفت (حالا بحث موضوعِ اثر و اجر معنوی‌اش که باخداست). البته بخشِ بد ماجرا این است که قانونِ کپی‌رایت در مورد هیئتی‌ها هرگز رعایت نمی‌شود. یعنی در تمامِ صفحات و کاورهای آلبوم هیچ نامی از سازندگانِ نخستینِ این قطعه نیامده است. در بخش شاعران هم فقط از آقایان بیژن ترقی، حسان و خواجه عبدالله انصاری نام برده شده است. درحالی‌که رفتار حرفه‌ای اقتضا می‌کند که دست کم به نام هنرمندی که از ملودی او استفاده کرده‌ایم نیز اشاره شود.


تاکید می‌کنم که ارزش این اثر، با توجه به موضوع هزار چندان (و بلکه بسیار بیشتر) می‌شود و این مسئله را خود جداگانه می‌توان در دو سطح بررسی کرد:

یکم ---> اینکه ما اثر هنری فاخر خود را خرج اهل‌بیت کنیم.
دوم ---> اینکه وقتی می‌خواهیم برای اهل‌بیت کارکنیم، اگر نمی‌توانیم حق آنان را ادا کنیم دست کم با نهایت تلاش خود و به هنرمندانه‌ترین شکل ممکن دست به چنین کاری بزنیم.


این‌جانب به خاطر بعضی حواشی همیشه انتقاداتی را نسبت به حاج آقای ارضی داشته‌ام و بعضی را هم در همین وبلاگ نوشته‌ام، اما این قطعه را که گوش می‌دهم همه آن انتقادات پیش چشمم کمرنگ می‌شوند. به دو دلیل (که اولی بنده‌ی دومی است) :

یکم---> به احترامِ زیبایی
دوم---> حضرت زهرا (س)

 

نویسنده: حسن صنوبری  

  • من ...

بهزاد هژبری حافظ و قاری قرآن

دانلود
تلاوتِ بهزاد هژبری در اختتامیه سی و یکمین مسابقه

چند روز پیش داشتم از جلوی تلویزیون رد می‎شدم، صدایی زیبا حواسم را پرت کرد. دیدم همین مسابقه بین‎المللی قرآن است. تلاوت مجلسی هم نبود، قاری داشت ترتیل می‎خواند. گفتم به سلامتی مگر بخش ترتیل هم داریم؟ (چون در این دوره از مسابقات فقط سه رشته تلاوت {به معنای مجلسی و تحقیقی‎اش}، حفظ و پژوهش داشتیم)، تا زیرنویسش آمد که «بهزادِ هژبری، نماینده‎ی ایران در رشته حفظ». خیلی خوشم آمد، بسیار زیبا و با حال و توجه داشت ‎می‎خواند. به همین خاطر در دو پُست پیش لینک قرائت همان‎روزش را گذاشتم و نوشتم: «با اینکه ایشان در بخش حفظ شرکت کرده ولی من ترتیلش (مخصوصا در فیلم نخست) را تقریبا پسندیدم. یک حال غمگینِ قدیمیِ با صفایی داشت». باری سرانجام ایشان در بخش حفظ، حائز رتبه‎‎ی نخست شد. به همین خاطر روزِ اختتامیه هم به طور افتخاری خواند و اینجا هم به نظرم بسیار ترتیلِ تمیز، زیبا، آهنگین، غمگین و باصفایی را اجرا کرد. چه شروع خوبی داشت انصافا. چه این سبک، سبک خودشان باشد چه دیگری، انتخاب و اجرایش خیلی خوب بود. البته حتما به مرور بهتر و پخته‎تر هم ‎می‎شود. در همین قطعه ترتیلِ کوتاه در پایان قرائت احساس می‎شود لحن باید عوض می‎شد.

+ وقتی در یکی از مصاحبه‎هایش دیدم با لهجه‎ی غلیظ اردبیلی دارد سخن می‎گوید رنگم پرید! چه کسی در وهله نخست فکرش را می‎کند که عربی به این خوش‎زبانی، در حقیقت ترکی آن‎چنانی باشد؟ چطور می‎تواند الحان و لهجه‎ها را با هم در نیامیزد؟

+ از خلافِ آمد عادت: من به خاطر موسیقی تلاوت مجلسی را دنبال می‎کردم لکن به نظرم موسیقایی‎ترین صوتی که امسال شنیدم از همین شرکت‎کننده‎ی بخش حفظ بود! امسال نه تنها قرائت‎ها، بلکه بیشتر ابتهال‎ها و تواشیح‎ها را هم نپسندیدم.

+ خوش به حالِ بهزاد هژبری که اینقدر می‎تواند قرآن را قشنگ و غمگین و آهنگین بخواند و کاش این موضوع را هم مثل حفظ جدی بگیرد.

  • من ...


۹۳/۰۳/۲۷


غرض و مخلص کلام ما (خلاصه‎ی قسمت‎های قبل) :

در چند یادداشتِ اخیر به «هنر تلاوت قرآن کریم» یا «تلاوتِ قرآن به مثابه‎ی یک اثر هنری» فکر کردیم. یعنی تمرکز کردیم بر اهمیتِ «توجه به ساختارِ هنری قرائت قرآن». در یادداشتِ «در جست و جوی قرائت ایرانی از قرآن کریم _ بخش دوم» به دو مسئله توجه کردیم. یکی نفسِ موضوع «موسیقی و ملودی» و دیگری بحث «تقلید و نوآوری».



غرض و مقصود ما در این یادداشت:


در این یادداشت نیز در راستای همان «توجه به ساختار هنری در تلاوت قرآن» یا «تلاوت هنرمندانه‎ی قرآن کریم» می‎خواهیم به اهمیتِ «نگاه ساختاری به معنا، در تلاوت قرآن» و «تناسب ساختار و معنا (پیام و پیکره) در تلاوت قرآن» توجه کنیم.

یعنی چی؟ کم‎ترین چیزی که می‎توان گفت این است: ما معتقدیم وقتی یک قرائتِ هنرمندانه و زیبا داریم که قاری حواسش باشد که دارد چه می‎خواند! در غیر این‎صورت قرائت قرآن کریم تبدیل می‎شود به کارگاهی برای تمرینِ موسیقی عربی آن‎هم با تقلید از مدِ روز. یعنی وضعیتی که اکنون گرفتار آنیم. و این (جدا از اینکه شأن و حق قرآن عزیز نیست) مغایر و مخالف با اصول هنر و زیبایی‎شناسی است. قاری یعنی کسی که «قرآن» را می‎خواند، که متن قرآن را به رخ می‎کشد، نه یعنی کسی که موسیقی عربی تمرین می‎کند. این سخن وقتی به ساحت هنر می‎رود منجر به تناسبِ ساختار موسیقایی تلاوت با متن و محتوای آیات می‎شود. مثلا: در ختم‎ها سوره الرحمن می‎خوانند. نمی‎دانم چرا ولی بالاخره مرسوم است. یک‎بار وسط شور هیئت در ظهر عاشورا قاری آمد قرآن بخواند، الرحمن خواند. بعد در جشن فارغ التحصیلیِ رشته فلسفه هم قاری آمد الرحمن خواند. اخیرا در آغاز یکی از جلسات کاری هم قاری آمد الرحمن خواند. این یعنی همان چیزی که ما از آن می‎ترسیم. یعنی پرهیزِ مطلق از توجه به معنا. یعنی فاتحه‎ی معنا و ساختار را یکجا خواندن.

اولین مرحله‎ی توجه به معنا _که اگر انجام گیرد قرآن وارد متنِ زندگی ما می‎شود و در زندگی ما معنا می‎شود_  از بعد «اجتماعی» است و آن مسئله‎ی انتخاب سوره و آیه به تناسبِ مجلس است. یعنی همینکه قاری در ظهر عاشورا به جای الرحمن خواندن و ختم گرفتن برای امام حسین، می‎تواند آیاتی را بخواند که خود حضرت سیدالشهدا پس از شهادت خواندند. یا قاریِ مراسم فارغ‎التحصیلی رشته فلسفه می‎تواند آیاتی را بخواند که مربوط به «حکمت» است. یا قاریِ یک جلسه اداری هم به همین نحو مثلا آیات متناسب با کار  و تلاش و جهاد و... را بخواند. این بسیار بدیهی است و برای ما هم باید بسیار بدیهی باشد. این یعنی ما می‎فهمیم چه داریم می‎گوییم. این یعنی احترام به شعور خودمان.

مرحله‎ی دومِ توجه به معنا دیگر «اجتماعی» نیست و صرفا «هنری» است و شاید از لحاظ ذاتی بر مرحله‎ی قبلی تقدم داشته باشد؛ و آن انتخابِ لحن و موسیقیِ متناسب با معنای آیه است. این مرحله مرحله‎ای است که به شدت تعیین کننده‎ی میزان هنری بودن اثر هنری ما است. مثال: اینکه قاری، آیاتِ عذاب را شاد نخواند. آیات تبشیر را غمگین نخواند. اینکه اصلا درکی از غمگینی، شادی، شور، حماسه، اضطراب و دیگر معانی و عواطف داشته باشد.

  • من ...

۹۳/۱۲/۲۳


یک عیدی برای شما و بچه‎ها

آلبوم بچه ها بهار حسین علیزاده مجید درخشانی

 

یک

روزی روزگاری در دهکدۀ ما یک جای خوب و باصفایی بود به نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» که گویا هنوز هست و پر بدک هم نیست، اما در آن روزی روزگاری که درمجموع روزها و روزگار خیلی خوبی هم نبودند در کانون یک اتفاقات خوب و ویژه‎ای افتاد. چرا؟ به دو علت، یکی اینکه موضوعِ «بچه‎ها» بودند نه فساد و فحشا و پول و کثافت‎کاریِ رایجِ دیگر نهادها و موسسات آن دوران؛ دوم: در بعضی از بخش‎ها یک آدم‎های باصفا و البته خلّاقی جذب شدند آمدند پای کار و توانستند یک‎سری آدم‎های باصفا یا لااقل با استعداد دیگر را هم بیاورند. مثلا احمدرضا احمدیِ شاعر که هیچ‎وقت هم شاعر خیلی خوبی نبود و نشد به عنوان یک آدم خوب و خلّاق و همچنین یک «علاقه‎مند و فعال حوزه کودک و نوجوان»ِ خوب، در واحد موسیقی فعال شد و تعدادی جوان باصفا و مستعد موسیقی را دور هم جمع کرد. آدم‎هایی مثل «احمد پژمان»، «کامبیز روشن‎روان»، «فریدون شهبازیان»، «مجید انتظامی»، «حسین دهلوی»، «فرهاد فخرالدینی» و... که عموماً پس از انقلاب هم فعالیت‎شان را در کانون ادامه دادند و بعداً هم شدند مشاهیر موسیقی ارکسترال سمفونیک و موسیقی فیلم ایران. جالب برایم این است که عموم فعالان این حوزه بعداً نشان دادند شخصیت‎های بسیار پاکیزه و متین‎تری دارند نسبت به دیگر فعالان موسیقی که در عرصه‎های دیگری به‎جز عرصۀ کودک و نوجوان کار می‎کردند.

کلاً جالب است که در بسیاری از اوقات یک شاعر حسابی از موسیقی سردرمی‎آورده و دورانِ مدیریت او بر موسیقی بهتر از مدیریت خود موزیسین‎ها بوده است. مثل همین احمد رضا احمدی در حوزه موسیقی کودک و نوجوان. یا هوشنگ ابتهاج در حوزه موسیقی سنتی (ردیف) یا علی معلم دامغانی در موسیقی محلی و مقامی و همچنین موسیقی پاپ.

پ ن: اخیرا هم یک شاعر مدیر یک مرکز موسیقی شد؛ لکن بعید می‎دانم این بزرگوار تفاوت دوک و دودوک، کنسرو و کنسرت و اکتاو و اکتاویو پاز را خیلی متوجه شود. شاید هم من دارم زود قضاوت می‎کنم. علی‎ای‎حال واقعاً جای تعجب داشت که بر جای حسام‎الدین سراج‎ها، رضا مهدوی‎ها و پیروز ارجمندها بی هیچ سابقه ذهنی جناب فاضل نظری تکیه بزند. انصفاً همینِ منِ حاجسن، اگر با همین لباس خانگی‎ام و همین وقت شب پا می‎شدم می‎رفتم آنجا شایسته‎تر بودم و خیلی خیلی بیشتر از موسیقی سر در می‎آوردم. خب مثلاً چرا یکی مثل «هوشنگ جاوید» نباید مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری باشد؟! بگذریم. (و قال قائل: حاجسن باز بند کردی به یه ریشوی کت‎شلواریِ شیک؟ چی کارش داری بابا؟!)

 

دو

الآن، عمومِ آهنگ‎های کودک و نوجوانی که تولید می‎شوند مربوط به صداوسیما هستند و اکثریتِ قابل توجهِ این موسیقی‎ها آهنگ‎های مطربی، شیش و هشت، سطحی و مبتذلی‎اند که نه زیبا هستند، نه بامعنا و نه متناسب با فرهنگ ما. به قول قدیمی‎ها: «بزن برقص». یعنی آهنگ‎هایی که تنها فایده‎شان این است که داخل تلویزیونی‎ها باهاش دست بزنند و خارج تلویزیونی‎ها باهاش تکان بخورند.

 

سه

همین حالا دارم برای حسین علیزاده مطلب مستوفایی می‎نویسم و _ اگر بد قولی نکنم_ از وسط نوشتنش قرار شد بدهمش به آقا رضا برای جایی دیگر؛ لکن حیفم آمد این یک موضوع و این یک آلبوم را جدا نکنم تا اینجا برای شما تعریف کنم. این آلبوم از کارهای پس از انقلاب است. انتشاراتش هم کانون نیست و از مجموعه کاست‎های «قاصدک» نشر ابتکار است. گمانم علیزاده پس از انقلاب دو آلبوم برای کودکان کار کرده است. این یکی با همکاریِ مجید درخشانی است. «بچه‎ها بهار» یک آلبوم بسیار زیبا و خلّاقانه است که هم بچه‎ها می‎توانند عاشقش شوند هم ما پیرمردها و پیرزن‎ها. برخلاف بسیاری از کارهای کودک و نوجوانِ امروز که برای ما _و حتی بسیاری از بچه‎ها_ به‎نظر سخیف و سطح پایین می‎آید. اصلا این تلقی وحشتناکی است که امروز به قوت و قدرت وجود دارد مبنی بر اینکه کار برای کودک و نوجوان (در شعر، موسیقی، سینما و...) یعنی کار سطحی و نازل. چون بچه‎ها احمق‎اند، لذا ایرادی ندارد برایشان سطحی و  احمقانه کار کنیم. باز هم بگذریم.

من با بخش‎های شاد این آلبوم واقعاً شاد می‎شوم و با بخش‎های غمگینش واقعاً گریۀ آدم در می‎آید. اصل آلبوم شاد است و غمش اندک است. اما بسیار زیبا و خواستنی. تغییر وضعیت‎ها از شادی به غم و از غم به شادی بسیار هنرمندانه است.

نکته یکم: گوینده در ابتدای کاست شاعران را جناب «نیما یوشیج» و «الف.آزاد» (محمود مشرف آزاد تهرانی) معرفی می‎کند اما شاید بعضی از اشعار از «هنگامه مفید» (یاشار) باشد و بعضی هم اشعار عامیانه. نام تک‎خوان‎ها را نمی‎دانم، مخصوصاً خیلی دلم می‎خواهد نام تک‎خوانِ نقشِ کودک را بدانم.

نکته دوم: روی الفِ نوار و بخشِ نخستِ آلبوم با قطعه‎ای شروع می‎شود که برای آنانکه نینوای حسین علیزاده را از برند، آشناست. این قطعه بی دکلمه‎اش با نامِ «نوروز» در آلبوم نینوا هم آمده است.

نکته اخلاقی: این آلبوم دیگر منتشر نمی‎شود و در دکان هیچ عطار و موسیقی‎فروشی نیز یافت نمی‎شود، به همین‎خاطر من لینک دانلودش را می‎گذارم. خودم هم به گمانم از اینترنت دانلود کرده‎ام. ان‎شاالله چنین آثار زیبا و فاخری دوباره به بازار بیایند، آن‎موقع _به همین برکت قسم_ همه‎مان می‎رویم اصل آلبوم را هم می‎خریم، چندتا هم می‎خریم، هم برای خودمان هم برای بچه‎ها.

 

آلبوم بچه ها بهار حسین علیزاده مجید درخشانی

دانلودِ طرف اول نوار _ آلبوم  بچه‎ها بهار

مقدمه (نوروز)

بچه‎ها بهار

یک و دو و سه | زنگ مدرسه

دویدم و دویدم | سر کوهی رسیدم

یک و دو سه 2

حمومک مورچه داره | بشین و پاشو خنده داره

 

 

آلبوم بچه ها بهار حسین علیزاده مجید درخشانی

دانلودِ طرف دوم نوار _ آلبوم  بچه‎ها بهار

بچه‎ها بهار 2

حمومک مورچه داره 2

تو که ماه بلند آسمونی

دویدم و دویدم 2

تو که ماه بلند آسمونی 2

 


پ ن: این مسائل اصلا به معنیِ این نیست که بچه هیئتی‎ها حواسشان به فاطمیه نیست. اصلا آدم همیشه اول فصل بهار، قبلِ همه یادِ بی‎بیِ سبزپوش می‎افتد: نوحه حاجسن با صدای حاج‎میثم

  • من ...
۹۲/۰۸/۱۹
http://web.archive.org/web/20150531223418/http://senobari.persiangig.com/image/Maddah/Nariman%20Panahi.jpg
بخشی از این قطعات را مدیون آقای علیرضا رضایی (مجنون الحسین) هستم که سال گذشته در تنها دیدارمان آرشیوشان را در اختیار من قرار دادند. من یک نوار دادم ایشان یک آرشیو.

یک: «زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست» ( نوحه و ذکر _ این اجرا خیلی قدیمی ست)

دو: «حاله ای بر چهره از نور خدا دارد حسین» (نوحه واحد _ شاعر: «حسان». این هم تقریبا قدیمی است)

سه: «هر طرف می نگرم نیزه و شمشیر است» (نوحه _ تقریبا قدیمی)

چهار: «دوستان شرح گرفتاری من گوش کنید» (نوحه واحد _ شاعر «حسان» است و به استقبالِ شعر معروف وحشی بافقی رفته. این و دو قطعه ی بعدی هرسه یک نغمه [ملودی] دارند. مثلا من بچه بودم این را خیلی شنیده بودم ولی دوستم قطعه بعدی را. و قطعا هر سه قطعه مربوط به دهه هفتاداند)

پنج: «ذوالجناحا ز چه رو سوی خیام آمده ای» (نوحه واحد )

شش: «در کنار علقه سروی ز پا افتاده است» (نوحه واحد _ شاعر: مرحوم حاج محمد علامه)

هفت: ذکر  (این برای دهه هشتاد است)

هشت: ذکر «حسین» با سنج و دمام (برای دهه هشتاد است و البته خیلی پیش از راه یافتن سنج و دمام به هیئت محمود کریمی)

نه: ذکر شب تاسوعا با سنج و دمام  (سالهای اخیر)

ده: «کربلا کوی شیون و شین» (نوحه _ سالهای اخیر)

  • من ...

در سوگ پیر و پیشوا

امام خمینی مختاباد افتخاری سراج


سه موسیقی سنتی پس از درگذشت امام خمینی ساخته شدند که بسیار زیبا و تاثیرگذار بودند.

اولین آلبومی که در سوگ امام خمینی در همان سال ١٣٦۸ منتشر شد «دریغا» بود. یک طرف نوار فقط به آوازها و تصنیف علیرضا افتخاری همراه با نی سید محمد موسوی شوشتری اختصاص داشت و طرف دیگر به تصنیفِ معروف و موفق «دریغا» به خوانندگی محمد گلریز، تصنیف «رهبرا از پی فرمان تو برخاسته ایم» به خوانندگی جهانگیر زمانی و دو سرودِ «وا مصیبت» و «غمت را بر دل و جان رهگذر باد» به خوانندگی مهرداد کاظمی. از این میان بی‎شک تصنیفِ «دریغا» مشهورتر و موفق‎تر بود و بیشتر هم در رسانه‎ها پخش شد و می‎شود. اما می‎خواهم نظر شما را به طرف الف نوار جلب کنم. (کلا قطعه‎ی «دریغا» از بس که هم خودش هم موضوعش مد نظر است، موضوع این یادداشت نیست)

علیرضا افتخاری آن زمان خواننده‎ی جوانی بود که هم تحسین اساتید و خواص عالم موسیقی را داشت هم قبول عام. آن‎هایی هم که خیلی اهل موسیقی سنتی نبودند با پخش آوازها و تصنیف افتخاری در سریال امیر کبیر (با آهنگسازی فریدون شهبازیان) فهمیده بودند اتفاق مهمی در موسیقی افتاده است. از طرفی افتخاری مانند گلریز از خوانندگان خیلی منتسب به جریان انقلاب هم به حساب نمی‎آمد (حتی به اندازه سراج و مختاباد هم). حال در شرایطی که خیلی از به ظاهر همراهانِ اولیه انقلاب با درگذشت امام خمینی کار انقلاب را تمام‎شده می‎انگاشتند و پا پس کشیده بودند، افتخاری آمد و برای امام خواند. آن هم همراه با نی استاد موسوی. سه قطعه‎ای که افتخاری خواند یکی آواز «غم‎نامه» بود، یکی تصنیفِ «بوی گل» و دیگری «آواز شوشتری» و همه با اشعار باباطاهر.

از این میان تصنیف «بوی گل» افتخاری (مخصوصا وقتی با آواز قبلش همراه باشد) یکی از زیباترین، غم‎انگیزترین، باصفاترین و موثرترین آثار موسیقایی آن‎سال‎هاست؛ هرچند که به فراگیری تصنیفِ «دریغا» عرضه نشد. از موفقیت‎های تصنیفِ «بوی گل» راهیابی‎اش به هیئت‎های عزاداری برای امام حسین است. هیئتی‎های جهان این ملودی را به خوبی از برند، هرچند نخستین بار آن‎ را با صدای افتخاری نشنیده باشند. این ملودی، هم لحنِ شدیدا غمگین و سوزناکی دارد هم حس و حال و شورانگیزیِ متناسب مراسم سینه‎زنی برای امام حسین. اگر تصاویر روز درگذشت امام خمینی را به یاد داشته باشید می‎بینید به جز روضه و آواز و گریه و مویه، سینه‎نی هم بسیار بین مردم به طور خودجوش اتفاق می‎افتاد.

غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای بخت، بی‌بال و پرم کرد
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

دانلودِ آواز غم‎نامه افتخاری در سوگ امام خمینی _ آلبوم دریغا
دانلودِ تصنیفِ بوی گل افتخاری در سوگ امام خمینی _ آلبوم دریغا


آلبوم دیگری که در سوگ امام خمینی و به مناسبت سالگرد ارتحال ایشان در سال ٦٩ منتشر شد آلبوم «یاد یار» به آهنگسازی استاد محسن نفر و خوانندگی سید حسام الدین سراج بود . این آلبوم هم بسیار آلبوم شگفت‎انگیزی است. سراج آوازها را با شعر خود امام خمینی خوانده‎است و این فکر تازه‎ای بود که به ذهن تولیدکنندگان «دریغا» نرسیده بود (شاید به خاطر منتشر نشدن شعرهای امام، چه اینکه اولین بار شعرهای امام مدتی پس از درگذشت ایشان در روزنامه کیهان چاپ می‎شود و بعد از همان‎جا هم جهانی می‎شود.)

علی‎ای‎حال تصنیف‎های این آلبوم‎اند که با آهنگسازی و نوازندگی خاص و نوآورانه‎ی محسن نفر و همچنین اجرای خوب سراج تبدیل به سه اثر ارزشمندِ هنری با رنگی کاملا متمایز از دیگر آثار موسیقایی شدند.

زین پیش درباره سراج و تا حدی هم محسن نفر در اینجا نوشته‎ام و تصنیف‎های آلبوم «یاد یار» را هم همانجا نقل کرده‎ام. علی‎ای‎حال اینجا هم لینک آن سه تصنیف را مینویسم که یادداشت ناقص نباشد:

دانلود بی‎تو به سر نمی‌شود سراج در سوگ امام خمینی _ آلبوم یاد یار
دانلود سرو خرامان سراج در سوگ امام خمینی _ آلبوم یادیار
دانلود ای یار من سراج در سوگ امام خمینی _ آلبوم یاد یار

آلبوم دیگری که پنج سال پس از درگذشتِ امام خمینی در سال ٧٣ با آهنگسازی استاد بی‎نظیرِ آهنگسازی استاد فریدون شهبازیان و خوانندگی عبدالحسین مختاباد منتشر شد و قطعه‎ای زیبا در سوگ امام خمینی داشت نیز (مانند قطعه افتخاری در دریغا) «بوی گل» نام داشت. مختاباد در این آلبوم (مانند قطعه سراج در یاد یار) آوازی هم روی شعرهای امام خمینی دارد. اما قطعه‎ی مهم، محبوب و معروف این آلبوم در سوگ امام خمینی، تصنیفِ «شبانگاهان» است. باری به خاطر تدبیر یا بی‎تدبیری سازندگان این آلبوم اصلا کسی نمی‎دانست این آهنگ و آلبوم در سوگ امام خمینی است! تازه سال گذشته آقای مختاباد اعلام کرد شبانگاهان را برای امام خمینی خوانده‎ام!

دانلود شبانگاهان مختاباد در سوگ امام خمینی _ آلبوم بوی گل

 

  • من ...