به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه» ثبت شده است

۹۲/۰۹/۱۲

با توجه به یادداشتِ پیشین، یکی از چیزهایی که به ما کمک می‌کند در هنرِ سینما مخاطبِ حرفه‌ای باشیم سایت IMDb ( اینترنت مووی دیتابیس = پایگاه اطلاعات اینترنتی فیلم) است. احتمال دارد گذارتان به این سایت افتاده باشد یا با آن آشنا باشید. چون بالأخره این پایگاه یکی از پنجاه سایت پربیننده‌ی جهان است.
 
 

اگر بخواهم خیلی کاربردی و با توجه به بحث خودمان از این سایت بگویم باید بگویم IMDb  برای هر فیلم یک صفحه مخصوص دارد. طبیعتاً در این صفحه اطلاعات مربوط به آن فیلم وجود دارد.  از طرفی برای اطلاعات مهم  فیلم‌ها هم یک صفحه مخصوص دارد. بگذارید با مثال پیش برویم. مثلاً فیلم «بچه های آسمان» ساخته‌ی آقای مجید مجیدی را در نظر بگیرید. مهم‌ترین اطلاعات این فیلم چیست؟ قطعاً مهم‌ترینش همین آقای مجید مجیدی است. یعنی «کارگردان». دیگر چه؟ «نویسنده» و سپس دیگر عوامل. البته چون این سایت بیشتر روی در مخاطب عام دارد پس از کارگردان و نویسنده یک راست می‌رود سراغ بازیگران. یعنی برای تدوینگر و آهنگساز و امثال ذلک باید به صفحه‌ی «دیدنِ تمام عوامل» بروید. علی ای حال برای همه این افراد مستقلاً صفحه‌ای وجود دارد. بسته به میزان فعالیت و محبوبیتش البته.  چه اینکه همه کارگردان‌های دنیا مثل آقای مجیدی چهره‌ی جهانی ندارند. باری در صفحه‌ی آن هنرمند سینما یا تلویزیون می‌توانید اطلاعاتی مثل زندگی‌نامه و مهم‌تر از زندگینامه، آثار او به تفکیک حوزه‌ی کاری‌اش (یعنی لیست مجیدی به مثابه نویسنده از لیست مجیدی به مثابه کارگردان جداست) و همچنین معروف‌ترین آثارش (ذیل عبارتِ Known For ) را ببینید. از جالب‌ترین بخش‌های صفحه زندگینامه، بخشِ «نقل قول» ها (Personal Quotes) است (که البته در مورد آقای مجیدی و بیشتر کارگردان‌های ایرانی غیرفعال است و هنوز کسی زحمتش را نکشیده).

 



به صفحه فیلم بازگردیم. به جز کارگردان و دیگر عوامل، مهم‌ترین اطلاعات یک فیلم چیست؟ بی‌شک باید برویم سراغِ ژانر فیلم (Genere ،  قالب و پیش ساختارِ سینمایی). بالای صفحه‌ی فیلم بچه‌های آسمان دو ژانر برای این فیلم انتخاب شده است: «درام» و «خانوادگی» که شما اگر روی هر یک از آن‌ها کلیک کنید می‌توانید پر امتیازترین‌های این ژانر را ببینید. بالأخره شاید طبع هرکسی در هر شرایطی به یک نوع ژانر علاقه‌مند باشد. یک نفر طرفدار ژانرِ «کمدی» ست، یکی «اکشن»، دیگری «تاریخی» و دیگری «فانتزی».
گفتم امتیاز! یکی از مهم‌ترین، کارآمدترین، و شگفت‌ترین امکانِ سایت «آی ام دی بی» بحث امتیاز است. اصلا امتیاز خیلی مهم است. من که در زندگی‌ام یک روز بی‌امتیاز نمی‌توانم زندگی کنم. منظورم البته امتیاز دادن است نه امتیاز گرفتن. حالا کاری به اهم ین فلسفی و دینی امتیاز ندارم (چه اینکه میدانیم آدمی در عقل با فرشته و در آزادی با حیوان مشترک است. فضلش بر فرشته، آزادی ست. و فضلش بر حیوان خرد است. و فضلش بر هردو داشتن تو امان این دو. امتیاز دادن ورای دادن و قضاوت کردن، نمودِ عقل و اختیار در آدمی ست. یعنی نمودِ انسانیتِ انسان. این است اهمیت امتیاز) خوبیِ ویژه‌ی IMDb این است که شما در آن می‌توانید (البته پس از عضو شدن) به هر فیلم امتیاز بدهید.

خب خوبی‌های این خوبیِ IMDb (امتیاز دادن) چیست؟

یک: توجه داشته باشیم اعضای این سایت یک جامعه‌ی گسترده از هواداران سینما در سراسر جهان‌اند. IMDb حدود 48 میلیون نفر عضو ثابت دارد که همه با علاقه به سینما به اینجا می‌آیند. (یعنی مثلاً مثل فیسبوک و امثال ذلک نیست که ملت در آن برای گعده‌های کشکی دور هم جمع بشوند. اینجا اصلا راه خیلی کارها بسته است!) بن ابر  شما می‌توانید امتیاز جهانی به یک فیلم را ببینید. این هم خوب است هم بد. بد به این معنا که ما بخواهیم این امتیاز را با وحی (و حتی عقل) برابر بدانیم. یعنی از آن بی‌مقدارترین موجودات کره زمین باشیم که در برابر نظر جماعت همیشه تسلیم می‌شوند ( در حدِ «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»). چه بسا فیلم‌های مزخرفی که به خاطر تبلیغات یا به خاطر همسو بودنش با منافع آمریکا، امتیاز بالایی کسب کنند. و چه بسا فیلم‌های خوبی که به خاطر هویت اسلامی‌شان با هجمه‌ی تبلیغاتی کفار مطرود می‌شوند. دیگر فهم این مسائل خود ملاک شعور است. و این مسئله امتیاز خوب است چون خیلی جاها به کمک آدم می‌آید. مثلاً شما می‌خواهی با فیلم‌های کارگردانی خاص آشنا شوی، از طرفی مطمئن هم نیستی سلیقه سینمایی او را بپسندی، خب یک نفر باید به شما بگوید از بین فیلم‌های او کدامش بیشتر در چشم جهانیان خوش درخشیده است، نه؟ آن یک نفر راهنما، همین امتیاز است. شما امتیاز فیلم‌ها را باهم مقایسه می‌کنی و تصمیم می‌گیری کدام را اول ببینی. و خیلی کارکردهای دیگر که خودتان بهتر به ذهنتان می‌رسد. البته نکته خوب ماجرا این است که امتیازها در آی ام دی بی قابل تحلیل‌اند. یعنی او لا جامعه‌ی آماری مشخص است. ممکن است فیلمی امتیاز ده (از ده امتیاز) را داشته باشد ولی با یک جامعه آماری ده نفره (یعنی امتیازی که کارگردان فیلم و دیگر عوامل خودشان به فیلم داده‌اند!) که شاید این فیلم بسیار ضعیف باشد. یا فیلم خیلی خوبی که امتیاز هفت دارد ولی با یک جامعه آماری چند هزار نفره. مثلاً بچه‌های آسمان توانسته است امتیاز «هشت و دو دهم» را در این سایت کسب کند با جامعه رأی‌دهندگان شانزده هزار و هشت صد و چهل و دو نفری (قبل اینکه من رأی بدهم چهل و یک بود!). این مخصوصاً برای یک فیلم ایرانی و یک فیل مساز مسلمان که اهل روشنفکر بازی هم نیست واقعاً امتیاز قابل‌توجهی است. اما تحلیل رأی از این هم دقیق تر می‌شود. یعنی اگر شما به صفحه‌ی مربوطه‌اش رجوع کنید می‌بینید بخشی دارد که می‌گوید چند درصد از این رأی‌دهندگان چه رأیی داده‌اند. چون می‌دانیم 8/2 فقط معدل رأی‌هاست. جالب اینکه برای این فیلم می‌بینیم بیش‌ترین درصد رأی‌دهندگان مربوط به امتیاز «ده» هستند. پایین این لیست، لیست خیلی مهم‌تری وجود دارد. که می‌گوید چه کسانی چه رأیی داده‌اند. بیشتر بر اساس جنسیت و سن. که این‌ها همه قابل تحلیل و کاربردند. اولینش خانم‌ها و آقایان به طور کل‌اند. مسلمان فیلمی که به ارزش‌های مردانه بیشتر متمایل باشد در آن رأی آقایان بیشتر است و فیلمی که به ارزش‌های زنانه بیشتر بها داده باشد، رأی خانم‌ها. در این فیلم به طور جالبی رأی خانم‌ها و آقایان باهم برابر است (چون به ارزش‌های انسانی بیشتر بها داده است) همچنین از لحاظ سنی هم بیش‌ترین امتیازها را نوجوانان داده‌اند. که این هم طبیعی ست. یک ملاک دیگر «آمریکایی بودن» و «غیر آمریکایی بودن» است (چون اصل سایت آمریکایی است). در این تحلیل می‌بینیم امتیاز آمریکایی‌ها «هفت و چهار دهم» است و امتیاز غیر آمریکایی‌ها (یعنی همه ملت‌ها به جز آمریکا) «هشت و چهار دهم» است. که این تفاوت خودش خیلی جالب است. گزینه‌ی دیگر کارکنان آی ام دی بی هستند. امتیاز ایشان هم که عمو ما متخصصین امر سینما هستند جداگانه بررسی‌شده و بسیار جالب است که ایشان امتیاز «9» را به این فیلم داده‌اند. گزینه‌ی دیگر «1000 امتیاز دهنده ی برتر هستند»، که فکر می‌کنم منظور از برتر کسانی ست که بیشتر از همه به فیلم‌ها امتیاز داده‌اند. امتیاز ایشان در میان امتیاز دیگران کمترین امتیاز است یعنی «شش و چهار دهم» شنونده اگر عاقل باشد همین جا یک نکته را می‌فهمد. اینکه شاید بیشتر کسانی که در آی ام دی بی فعال‌اند جدا از میزان کیفیت هنری انتخاب‌هایشان در سلیقه با این فیلم خیلی اختلاف دارند. چون اگر میزان کیفیت هنری فیلم باشد هم کارکنان IMDb  را می‌توانیم در نظر بگیریم هم رأی کلی و جهانی را. نتیجه مهم‌تر اینکه: فعال‌ترها نظرشان هم با متخصص‌ترها هم با اکثریت جامعه جهانی متفاوت است! نتیجه‌ی دقیق و کاربردی دیگری که می‌توانیم از این امتیاز بگیریم این است که هر فیلمی که جامعه آماری‌اش محدود است (و مخصوصاً زیرِ هزار) کمتر باید به امتیازش اعتماد کنیم.

دو: وقتی به عنوان یک عضو در آی ام دی بی به فیلم‌ها امتیاز می‌دهید، هر فیلم امتیاز گرفته در یک لیست برای شما نوشته می‌شود. در نتیجه بعضی از مدتی امتیاز دادن شما با یک لیست بلندبالا از فیلم‌هایی که دیده‌اید مواجه می‌شوید. این لیست قابلیت این را دارد که بر اساسِ تاریخ، امتیازی که شما دادید، امتیازِ جهانی، ژانر و ... مرتب شود. و این ویژگی آن قدر خوب است که نمی‌توانید فکرش را بکند. یعنی شما خیلی راحت می‌فهمید از چه جور فیلم‌هایی خوشتان می‌آید. بیشتر با کدام ژانر آشنا هستید. و ...

 




به جز بحث امتیاز دیگر خوبی‌های این IMDb چیست؟

 گفتیم برای امتیاز دادن باید عضو شوید (تاکید می‌کنم فرایند عضو شدن در این سایت بسیار ساده است) اما اگر شما عضو نشوید هم از خیلی مسائل و امکانات این سایت می‌توانید استفاده کنید. مثلاً از دو ویژگیِ خوبِ «امتیاز» که در بالا برشمردم اولیش همگانی ست و دو میش مخصوص اعضا. یا بدیهی ست دسترسی به اطلاعاتی چون تیزر فیلم‌ها یا لیست جوایز که همه در همان صفحه اول فیلم قابل‌مشاهده‌اند. اما از دیگر امکانات اعضا:

یک: امکان لیست سازی. این امکان خودش خیلی گسترده است. ساده‌ترینش این است که شما می‌توانید لیست فیلم‌های محبوب خودتان را داشته باشید. در صفحه هر فیلم گزینه‌ای برای اعضا قابل برگزیدن است به نام «Wtchlist» هر فیلمی که این گزینه‌اش را فعال کنید می‌رود در آن لیست. و همه آن ویژگی‌هایی که در مورد لیستِ فیلم‌های دیده‌شده (ذکرشده در ویژگی دومِ امتیاز) در مورد این لیست هم هست. و اتفاقاً اینجا شما بهتر می‌توانید پسندِ سینمایی خودتان را تحلیل کنید. چون لیست قبلی فیلم‌های محبوب شما نبودند. بلکه فیلم‌های بودند که شما آن‌ها را دیده‌اید و بهشان امتیاز داده‌اید. مثلاً من خودم هر وقت بخواهم فیلم به کسی پیشنهاد کنم قبلش یک نگاهی به همین «واچ لیست» (به پارسی: پهرستِ تماشا!) ام می اندازم. البته همان طور که گفتم شما می‌توانید لیست‌ها دیگری هم داشته باشید.

 



دو: ساختن صفحه‌ای جدید برای هنرمندان یا فیلم‌ها و یا کامل کردنشان. این مخصوصاً برای خود اهالی سینما خیلی کار آیی دارد. من خودم برای دیگران خیلی توصیه‌اش نمی‌کنم. چون عمو ما خیلی دشوار است و فرایند پیچیده‌ای دارد. خیلی! این‌جانب فقط یک بار بر حسب وظیفه سراغ این کار رفتم آن هم برای سریالِ امام علی میرباقری بود. یعنی هنگام پخش مختارنامه رفتم دیدم صفحه بیشتر فیلم‌های آقای میرباقری در IMDb حضور دارند و ساخته‌شده‌اند به جز صفحه فیلم امام علی. که البته رگ غیرتم به جوش آمد و تا آنجا که زورم می‌رسید یک کارهایی کردم. آن قدر هم طول دادند فکر کردم کلاً ما را پیچانده‌اند. چون تازه بعد کلی بدبختی اگر بتوانی صفحه‌ی جدید را ثبت کنی و بایسته‌هایش هی تو را نفرستد دنبال نخود سیاه که اینجایش کامل نیست و آن اطلاعاتش دقیق نیست و چه و چها؛ یعنی وقتی که گزینه‌ی سبزِ «ثبت شد» فعال شد تازه بهت می‌گوید: خب حالا عجله نکن. اول باید کارشناسانمان این صفحه را ببینند بعداً خبرتان می‌کنیم. و البته گفتنی ست وقتی یک روز آمدم سر ایمیلم و دیدم نامه تأییدیه سریال امام علی آمده نمی‌توانم بگویم متأثر نشدم، هرچند صفحه‌ای که ساختم بسیار صفحه‌ی ساده‌ای ست و با چند تا اسم پر شده.

 



البته ما اگر صرفاً بخواهیم اطلاعاتمان را درباره فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی ایرانی کامل کنیم بی‌شک بانک اطلاعاتی سوره سینما در مورد فیلم‌های ایرانی خیلی کامل تر است از IMDb اما از آنجا که سینما بر خلاف هنری مثل شعر (که اصلش برای همین جاست و اصلا یک هنرِ بومی و زبان محور است) اصلش برای «آنجا»ست و یک هنر جهانی ست، برای دنبال کردنِ حرفه‌ای آن و مخاطب حرفه‌ای بودن در آن، این سایت بسیار کارآمد است. شما حتی اگر در آن مرحله‌ای هستید که فیلم دیدن را هم به صورت حرفه‌ای شروع نکردید می‌توانید آنجا عضو شوید. بالأخره همین فیلم‌هایی که از کودکی تاکنون در تلویزیون دیده‌اید عمو ما آنجا هستند و می‌توانید پیدایشان کنید و بهشان امتیاز بدهید.  اصلا از خوبی‌های این سایت و از خوبی‌های مخاطب حرفه‌ای شدن این است که شما می‌توانید فیلم های محبوب کودکی و نوجوانی‌تان را پیدا کنید و کارگردانشان را بسازید. بسیار برای من پیش آمده که ناگهان متوجه شوم کارگردان فیلمی که امروز دیدم و پسندیدمش کارگردان فیلمی ست که بچگی‌هایم دیده‌ام و پسندیده‌امش و حتی اسم فیلمش را هم تا کنون نمی‌دانستم.

این بود انشای من درباره سایت IMDb و مقدماتِ مخاطبِ حرفه‌ای شدن در دنیای سینما.

 

نویسنده: حسن صنوبری

  • من ...


۹۳/۰۶/۰۳ 


مخاطب خاص: «مذهبی‎ها و حزب‎اللهی‎ها»

افراط یعنی هرجا هر دایره‎ای دیدی بگویی نماد فراماسونری است و مدام در حال حل کردنِ جدولِ اشکالِ فراماسونری در نقوشِ در و دیوار باشی. افراط یعنی همانطور که عرفا همه جا جلوه‎ی خدا را می‎بینند تو همه جا جلوه‎ی فراماسونری و شیطان را ببینی. افراط یعنی تاریخ نمادهای فراماسونری را به پیش از پیدایشِ خود فراماسونری ببری. افراط یعنی آنقدر در زندگی و افکار و گفتارت به فراماسونری و قدرتش بها بدهی که ناخواسته دچارِ ثنویت شوی؛ جهان دو مبدأ دارد: خدا و فراماسونری! افراط یعنی ناخواسته بگویی «یدالله فوق ایدیهم» و البته دست فراماسونری بالای دست خداست!

افراط یعنی وقتی برای اولین‎بار «ویدئو» به ایران می‎آید فکر کنی ویدئو یعنی فیلم مستهجن. فکر کنی دانشگاه یعنی لانه‎ی فساد؛ فکر کنی رمان یعنی شیطان. افراط یعنی هر متفکرِ غربیِ بیچاره‎ای که کتابش در کتابخانه‎ی یک اصطلاح‎طلب دیده شده را هم تئوری‎پردازِ انقلابِ مخملی بدانی؛ ولو آن متفکر اصلا واردِ فلسفه سیاست نشده باشد؛ ولو آن اصلاح‎طلب اصلا از درکِ نظریات آن متفکر عاجز باشد! افراط یعنی با خیال‎بافی ارتش دشمن را چندبرابر کنی. افراط یعنی با جهالتِ خود تسلیمِ یأس و ترس شوی و فراموش کنی یأس همسایه‎ی کفر است و ترس دست‎افزارِ شیطان: «انما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه».

تفریط یعنی قواعد بالا را برعکس کنی: هیچ توطئه‎ای نیست؛ هیچ دشمنی نیست؛ هیچ خطری نیست.

تفریط یعنی اسم خودت را بگذاری «سرباز جنگ نرم» و خودت را در راه شبکه‎های اجتماعی حلق‎آویز کنی. تفریط یعنی اسم کارت را بگذاری «فعالیتِ فرهنگی» و مدام در حال «کپی/پیست» مطالب خبرگزاری فارس باشی. تفریط یعنی فکر کنی در حال «تبلیغِ اسلام و آگاه‎سازی مردم» هستی اما از موهای سفیدِ جدید مادرت و حال‎واحوالِ خانواده و همسایه‎هایت و حتی زندگی خودت بی‎خبر باشی. تفریط یعنی با وقت گذاشتن و واردکردن عکس و اطلاعاتت در نرم‎افزاری که افسر ارشد اطلاعات رژیم صهیونیستی تالمون مارکو (نرم‎افزارِ «وایبر») مدیر و مؤسس آن است؛ به پر شدن پازل اطلاعاتی‎امنیتی دشمنت کمک کنی و در عین‎حال خیال کنی افسرِ جنگ نرمی! (این اطلاعات را حتی در ویکیپدیای انگلیسیِ تالمون مارکو هم می‎توان یافت).

تفریط یعنی منبعِ اصلی اطلاعات و مرجعِ نخستِ مطالعاتت ویکیپدیا باشد. تفریط یعنی حتی برای خواندنِ قرآن روزانه‎ات هم به شبکه وصل شوی. تفریط یعنی هر خبر، عکس یا مطلب جالبی که برایت می‎آید را بی‎تحقیق درباره صحت و سقم و اعتبارِ منبعش با دیگران به اشتراک بگذاری. تفریط یعنی وادادن در برابر پیش‎آمدها. تفریط یعنی اعتقاد و اندیشه‎ات را به جمع بسپاری و فراموش کنی: «ولکن اکثر النّاس لایعقلون».

و قال امیرالمؤمنین و یعسوب‎الدین مولانا الإمام علی‎ابن‎ابی‎طالب: «لا تری الجاهل الّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً».

 


این یادداشت هم در همان شماره مجله پنجره (25مرداد) و در صفحه «خودنویس» منتشر شد.

  • من ...

یک

«و اذا غشیهم موج کالظلل، دعوا الله مخلصین له‎الدین، فلما نجاهم الی‎البر فمنهم مقتصد، و ما یجحد بآیاتنا الا کل ختار کفور»

وقتی کارد به استخوان می‎رسد همه می‎شوند «عابد و زاهد و مسلمانا». وقتی عذاب نازل می‎شود تازه همه ایمان می‎آورند. معما چو حل گشت آسان شود.

الآن در همان سایت‎های داخلی که زمانی خروار خروار فحش و تیکه و متلک به نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی و حتی خود نظام وجود داشت، انبوهی از تشکر و تقدیر نسبت به همین نیروها دیده می‎شود. بله «نعمتانِ مجهولتان: الصحه و الامان». الآن همه می‎فهمند هم امنیت یعنی چی، هم ظلم یعنی چی. الآن همه هم دوست را می‎شناسند و هم دشمن را. هرچند کمی دیر.

هنوز صدای کاملا رسا و متمایزی از روشنفکران شنیده نشده ولی تک و توکی اظهار نظر و مخابره خبر و یادداشت نوشته‎اند. هرچند که بالا بودنِ این میزان هزینه برای رسیدن به یک میزانِ اندک فهم، قابل نکوهش است؛ امام باز هم ایرادی ندارد، اگر آدم واقعا برسد. یعنی همین هم خیلی خوب است که بعضی از افراد و محافل روشنفکری دارند واکنش نشان می‎دهند. اما آنچه بد است این است که این واکنش‎ها هم ریایی و دروغین و برای متهم نشدن باشد. اینکه فقط بگوییم داعش بد است. خسته نباشید! چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ چنین اظهار تاسف‎هایی بی‎توجه به اول و آخر ماجرا و نقش خود ما در آن ارزش چندانی ندارد. اگر داعش بد است و شیعه مظلوم است، چرا در تمام این سال‎ها حامی و هوادارِ روئسای داعش و دیگر تکفیری‎ها بودید؟ چرا در تمام این سال‎ها تنها دشمنِ داعش و تنها حامی شیعیان ومسلمانانِ مستضعف جهان را تضعیف کردید؟ چرا حمایتِ تنها کشورِ حامی مسلمانان و شیعیان از مسلمان های جهان را مسخره می‎کردید؟

حداقل الآن دیگر خودتان را به آن کوچه نزنید و درست حسابی اظهار تاسف کنید. بگویید رئیسِ داعش همان دوست سابقِ شماست و حامیِ شیعیانِ مظلوم، همان دشمنِ همیشگیِ شما. و اِلّا شک‎کنندگان، به نیتِ شما درموردِ همین اظهار تاسف هم شک می‎کنند که به خاطر مظلومیت مردم عراق و سوریه و شدت جنایت و خباثت تکفیری‎ها نیست که به حرف آمده‎اید، بلکه به خاطر نزدیکیشان به مرز ایران است.

 

دو

«و من‎هم من قضی نحبه و من‎هم من ینتظر»

آیا این «انجمن حجتیه‎ای‎»ها و «هفته برائتی‎»ها بودند و هستند که از حرم و حریم اهل بیت(علیهم‎السلام) دفاع می‎کنند؟ آیا این‎ها با آن‎همه ادعای تشیع‎شان کاری برای نجات حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) کردند؟

اینجا هم این سربازان خمینی بودند و هستند که مقابل دشمنان اهل بیت ایستادند. یکی مثل سردار اسکندری که زمانی به فتوای امام جبهه رفته بود حالا پس از بازنشستگی برای دفاع از حرم اهل بیت به سوریه می‎رود و در درگیری‎های نزدیکِ حرم شهید می‎شود و سرآخر تکفیری‎ها سرش را _مانند سر مولایش_ بر نیزه ‎ می‎کنند و می گردانند. آن‎هایی که هر نوع اهل تسنّنی را کافر و نجس و حرام‎زاده و جهنمی و دشمنِ اهل بیت معرفی می‎کنند حاضر نشدند برای مقابله با دشمنان حَربی و شمشیر به دستِ اهل بیت از پشت شبکه‎های لندن‎نشینشان به سوریه بیایند و با ایشان روبرو شوند؛ اما آنانکه به پیروی از پیر، به وحدت بین مسلمانان معتقد بودند و با اهل تسنن دشمنی نمی‎کردند، آمدند و در راه مبارزه با دشمنانِ حرم اهل بیت شهید شدند.

 

سه

«قالوا لا طاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده»

٥ هزار نفر نیروی داعش در نخستین حمله‎شان توانستند استان ٢میلیون نفری نینوا را تسخیر کنند. چرا؟ _یعنی داعشی‎ها کم‎تر از نیم‎درصدِ موصلی‎ها بودند_ خب چرا باید چنین شود؟ قطعا بخش عمده‎ایش خیانت استاندارِ خائن است {چه اینکه فردایش برادرِ استاندار (رئیس مجلس عراق) گفت: دولت نوری مالکی از مقابله با داعش کوتاهی می‎کند، آمریکا باید دوباره به عراق برگردد برای جنگ با داعش! ... فتامل!} بخشیش هم به توانِ نظامی و توحشِ داعشی‎ها و همراهیِ چریک‎های صدامی با ایشان باز می‎گردد. بخشیش هم به بلایی باز می‎گردد که آمریکایی‎ها در این مدت سر عراق و مردم و ارتشش آوردند. اما این همه‎ی ماجرا نیست. در بخشی از ماجرا ما هم مقصریم.

هیچ فکر کرده‎اید چرا تکفیری‎ها از توحششان فیلم می‎گیرند و آن را منتشر می‎کنند؟ در بلوتوث‎ها، فیسبوک‎ها و وایبرهای ما (=دشمنان و مخالفان تکفیری‎ها) نیز این فیلم‎ها و کلیپ‎ها به وفور یافت می‎شود. بله، بعضی از ما برای نمایشِ چهره‎ی زشتِ این گروهِ شیطانی و برای آگاهی از اوضاع جهان اسلام و منطقه این‎گونه فیلم‎ها و عکس‎ها را منتشر می‎کنیم و می‎بینیم. اما عده‎ای هم هستند که نگاهی فانتزی به موضوع دارند. انگار دارند کلیپ فیلمی دلهره آور (تریلر) یا ترسناک یا هیجانی را رد و بدل می‎کنند. انگار بیش از اینکه برایشان ناراحت‎کننده باشد، جالب و عجیب و دیدنی است. آلودگان به این نگرش، یا از دسته‎ی معتادان به شبکه‎های اجتماعی (چه اینترنتی چه موبایلی) هستند که باید روزی چهارصدتا کلیپ ببینند و به اشتراک بگذارند تا کیفور شوند؛ یا از میان  کودکان و نوجوانانی هستند که زودتر از زمانِ معقول به سخت‎افزارهایی مثل گوشی‎های پیش‎رفته یا رایانه‎های همراه دست پیدا کرده‎اند. علی‎ای‎حال این کلیپ‎ها و عکس‎ها تا از سوی داعش و دیگر تکفیری‎ها منتشر می‎شوند در میان «ما» هم بسیار بازنشر می‎شوند.

حال جای آن است تا دیگربار بپرسیم «چرا تکفیری‎ها از توحششان فیلم می‎گیرند و آن را منتشر می‎کنند؟». مگر این فیلم‎ها به ضررشان تمام نمی‎شود؟ مگر باعث نمی‎شود آبرویشان برود؟

تکفیری‎ها به دو علت از دیرباز از توحششان (مثل سربریدن و آدم‎خوری و دیگر تجاوزات و توحش‎ها) فیلم‎برداری می‎کنند و آن‎ها را منتشر می‎کنند:

یکم---> سیاستِ کلی روئسایشان (آمریکا و...) برای زشت به تصویر کشیدنِ فرهنگ جهاد و مبارزه‎ی اسلامی و به طور فرهنگ اسلامی و جامعه‎ی مسلمانان نزد جهانیان. (برای مثال آمریکا خیلی دوست دارد به جای «امام خمینی»، «بن لادن» نماد اسلام و آمریکا ستیزی و ... باشد. دلایل این امر واضح است.)

دوم---> ایجاد هیبت و حشمت  و انداختن ترس خود در دل مردم.

این دومی یکی از دلایل مهمی است که باعث شده ٥ هزار نفر بتوانند در نخستین حمله‎شان به آسانی ٢میلیون نفر را فراری دهند یا به تسلیم وادارند. اینچنین است که داعش توانست با چند حرکتِ محدودِ نظامی عراق را بلرزاند. این‎ها همیشه هیبتشان از خودشان بزرگتر است. اینجا باید به مدیریت رسانه‎ای قدرتمندی که این وحشی‎های شبه بدوی را به کار گرفته آفرین گفت. این است نقش رسانه. اوست که می‎تواند از ٥ هزار نفر ٥ ملیون نفر بسازد. در عراق بسیاری از نیروها ندیده و نجنگیده خود را باختند و فرار کردند. منظور من این نیست که ما «اخبار موثق» را پیگیری نکنیم. ولی چرا باید اینهمه «تصویر» توحش را ببینیم و به دیگران نمایش بدهیم؟ چرا باید سربازانِ جنگِ نرمِ داعش باشیم؟

یکی از دوستان یادم آورد که این روش را چنگیز خان مغول هم استفاده می‎کرد. چنگیز توانست با لشگر اندک و بدوی خود  تنها با اتکا به تدبیرِ خویش و توحش ایشان حکومت‎های بزرگی را ویران کند. شاید بگویید آن‎وقت‎ها که وایبر و فیسبوک نبوده، بله، به همین خاطر مثلا پس از فتح یک شهر کوهی از سرهای بریده درست میکردند و سرانجام «خبرِ کوهی از سرهای بریده‎ی لشگر چنگیز» پیش از خود لشگر چنگیز راه می‎افتاد و به شهرهای دیگر می‎رفت و کشورگشایی می‎کرد.

  • من ...