به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسابقات بین‎المللی قرآن کریم ایران» ثبت شده است

بهزاد هژبری حافظ و قاری قرآن

دانلود
تلاوتِ بهزاد هژبری در اختتامیه سی و یکمین مسابقه

چند روز پیش داشتم از جلوی تلویزیون رد می‎شدم، صدایی زیبا حواسم را پرت کرد. دیدم همین مسابقه بین‎المللی قرآن است. تلاوت مجلسی هم نبود، قاری داشت ترتیل می‎خواند. گفتم به سلامتی مگر بخش ترتیل هم داریم؟ (چون در این دوره از مسابقات فقط سه رشته تلاوت {به معنای مجلسی و تحقیقی‎اش}، حفظ و پژوهش داشتیم)، تا زیرنویسش آمد که «بهزادِ هژبری، نماینده‎ی ایران در رشته حفظ». خیلی خوشم آمد، بسیار زیبا و با حال و توجه داشت ‎می‎خواند. به همین خاطر در دو پُست پیش لینک قرائت همان‎روزش را گذاشتم و نوشتم: «با اینکه ایشان در بخش حفظ شرکت کرده ولی من ترتیلش (مخصوصا در فیلم نخست) را تقریبا پسندیدم. یک حال غمگینِ قدیمیِ با صفایی داشت». باری سرانجام ایشان در بخش حفظ، حائز رتبه‎‎ی نخست شد. به همین خاطر روزِ اختتامیه هم به طور افتخاری خواند و اینجا هم به نظرم بسیار ترتیلِ تمیز، زیبا، آهنگین، غمگین و باصفایی را اجرا کرد. چه شروع خوبی داشت انصافا. چه این سبک، سبک خودشان باشد چه دیگری، انتخاب و اجرایش خیلی خوب بود. البته حتما به مرور بهتر و پخته‎تر هم ‎می‎شود. در همین قطعه ترتیلِ کوتاه در پایان قرائت احساس می‎شود لحن باید عوض می‎شد.

+ وقتی در یکی از مصاحبه‎هایش دیدم با لهجه‎ی غلیظ اردبیلی دارد سخن می‎گوید رنگم پرید! چه کسی در وهله نخست فکرش را می‎کند که عربی به این خوش‎زبانی، در حقیقت ترکی آن‎چنانی باشد؟ چطور می‎تواند الحان و لهجه‎ها را با هم در نیامیزد؟

+ از خلافِ آمد عادت: من به خاطر موسیقی تلاوت مجلسی را دنبال می‎کردم لکن به نظرم موسیقایی‎ترین صوتی که امسال شنیدم از همین شرکت‎کننده‎ی بخش حفظ بود! امسال نه تنها قرائت‎ها، بلکه بیشتر ابتهال‎ها و تواشیح‎ها را هم نپسندیدم.

+ خوش به حالِ بهزاد هژبری که اینقدر می‎تواند قرآن را قشنگ و غمگین و آهنگین بخواند و کاش این موضوع را هم مثل حفظ جدی بگیرد.

  • من ...

من خودم از همه هنجارگریزترم. چه هنجار روشنفکری، چه هنجار مذهبی. در حیطۀ «عمل» که از کودکی چنین بودم و همواره مخالف جمع و جماعت. در حیطۀ نظر هم سال‎ها پیش در ابتدای جوانی از درویشی آموختم «آنگاه که همه به نماز ایستادند، تو بنشین. وآنگاه که ندای اذان شنیدی و ندیدی کسی برخیزد، تو برخیز و قامت ببند»

چه اینکه حقیقت ورای هنجارهای اجتماع است و صداقت فرای غوغای جماعت.

همچنین در انجام مستحبات و مشهورات دینی از همه کاهل‎تر، و در تکرارِ سخنان رسمی و طبق معمولِ دین و حکومت، از همه نامتمایل‎ترم.

لکن در مواجهه با چیزهایی که با عقل و شعور و شرافت و حمّیّتِ خودم سر و کار دارد سیب‎زمینی‎وار برخورد نمی‎کنم. این دیگر ربطی به پیروی از جماعت ندارد.

از سال‎ها پیش که یک‎بار آقای خامنه‎ای در تلویزیون برایم توضیح داد که خرید تولیدِ خارجی _ولو جنس بهتر_ در حق سرزمینم و کارمندان و کارگرانش و نسل و دودمانِ خودم، خیانت است؛ در حدّ و اندازۀ خودم رعایت کردم. نه به خاطر مسائل دینی و اسلامی و مظلومیت شیعه و حجّیتِ سخنِ علی خامنه‎ای و ... نه! صرفاً به‎خاطر ارزشی که برای عزّت و رفاهِ کشورم و خودم قائل بودم. اینجا جزو آن جاهایی است که من عمیقاً و دقیقاً ایرانی‎ام. چه در پرهیز از محصولاتِ آشکارا خارجی (که در خارج هم تولید می‎شوند، از شامپوها و شکلات‎ها گرفته تا اجناس کلان‎تر) چه در محصولات مشکوک (که کارخانه‎اش اینجاست ولی باید حق و حسابی بابت استفاده از این اسم باکلاس به اجنبی بپردازند). سال‎ها پیش، همه می‎دانستند که حاجسن است و صفای نوشابۀ سیاه. لکن همین من با کمی دقت و تغییر سلیقه و البته تحمل طعنه (از رفقا گرفته تا تمام کیوسک‎ها و فروشنده‎ها) و بی تحمیلِ سلیقه و اندیشه‎ام به دیگران، ضرر قابل توجهی را به کارخانۀ کوکاکولا و پپسی وارد کردم و باعث شدم کارخانجاتی چون زم‎زم ورشکست نشوند. (چون مصرفم بالا و استثنایی بود همین تغییر رویه یک‎نفره اینهمه تأثیر داشت) بگذریم.

سخنی که در صحبت‎های امروز به‎صورت ضمنی رویش تأکید شد بدیهیِ بودنِ حکمِ شرعیِ حمایت از محصولات داخلی بود:

خامنه ای

«بارها در سخنرانی‌های اوّل سال و غیر آن تکرار کردم، الآن هم به شما عرض می‎کنم: مردم محصولات داخلی را مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست؟! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران  خارجیِ آن را مصرف نکنند. این را من فقط برای یک عدّۀ خاص نمی‎گویم؛ خب بله، وقتی ما می‎گوییم، یک عدّه از متدیّنین فوراً گوش می‎کنند حرف را، پیغام هم می‎دهند فلان چیز را که خارجی است بخریم؟ فلان چیز را نخریم؟ من فقط برای متدیّنین و افرادی که برای حرف ما حجّیّت شرعی قائلند، این را نمی‎گویم؛ من این حرف را برای هرکسی می‎گویم که به ایران علاقه‌مند است، به آیندۀ کشور علاقه‌مند است، به فکر بچّه‌های خودش است که بنا است فردا در این کشور زندگی کنند. شمامصنوعات خارجی را که مصرف می‎کنید، در واقع کمک می‎کنید به اینکه حجم آن بنگاه خارجی، آن کارگر خارجی، آن سرمایه‌دار خارجی، مدام بیشتر بشود و تولید داخلی شکست بخورد.» در دیدار مردم آذربایجان ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

حالا من برخلاف بیانات حضرت ایشان می‎خواهم بگویم مخاطب اولی و اصلی این سخن و نیز مخاطبِ فرهیخته‎اش مخاطبِ ایرانی است. مخاطبِ دوم و کم‎تر فرهیخته، مخاطبِ مسلمان است. یعنی منِ ایرانی بیش و پیش از منِ مسلمان باید شعورش به این حرف برسد. حالا کاری نداریم که امروز بیشتر واضح شد برای منِ مسلمان مسئله فقط ارشادی و توصیه‎ای نبوده، بلکه حجّیّتِ شرعیِ عندالله داشته است. چه از زبانِ  آیت‎الله خامنه‎ایِ مرجع تقلید. چه آیت‎الله خامنه‎ایِ ولی فقیه. چه آیت‎الله خامنه‎ایِ حاکمِ شرع. چه آیت‎الله خامنه‎ایِ روحانیِ مسلمان که سخنش خلاف منطق دینی من نیست.

حال بپرسیم آیا همین متدیّنین (همین «آن‎ها که هیچ!») هم همه به این مهم اهتمام دارند؟! چه آن فرهیخته‎ای که دغدغۀ معرفت دینی و پرسش از امر قدسی دارد، چه آن جوانی که «مداحیِ روز» را دنبال می‎کند، چه آن حزب‎اللهی‎ای که والپیپرش روی قاسم سلیمانی و عماد مغنیه است و منبر پناهیان و ماندگاری را از دست نمی‎دهد. و بپرسیم اگر فقط آن‎ها رعایت می‎کردند آیا وضع ما چنین بود؟

و اِلّا ما که از صنف متدیّنینِ راستین و حزب‎اللّهی‎های دو آتشه نیستیم و بنا به ایرانی بودنمان سال‎هاست این سخنِ سیدِ علیِ خامنه‎ای را بسیار منطقی و واضح یافته‎ایم و تلاش کرده‎ایم بدان پایبند باشیم:

«شما می‏‎روید یک جنسی را از بازار تهیه کنید، یک لباس؛ یا فرض بفرمایید یک وسیلۀ خانه، یک ظرف؛ نوع داخلی‏‎اش هست، نوع خارجی‏‎اش هم هست؛ یک مقداری به خاطر تبلیغات خارجی، یک مقدار به خاطر پُز دادن به اینکه این جنس خارجی است، یک مقدار به خاطر رسوبات فرهنگی قبلی که جنس داخلی فایده‏‎ای ندارد و یک مقدار هم شاید به خاطر مرغوب‎تر بودن جنس خارجی؛ این مرغوبتر بودن هم ممکن است یکی از عوامل باشد، لیکن به هر حال تعیین‏‎کننده نیست، شما آن را انتخاب می‏‎کنید. یعنی چه کار می‏کنید؟ ---> یک کارگر ایرانی را بیکار می‏‎کنید و یک کارگر غیر ایرانی را به کار وادار می‏‎کنید.» در دیدار دانشگاهیان سمنان ۱۳۸۵/۰۸/۱۸

چندسال پیش به یکی از رفقا  _اگر یادش نرفته باشد_ گفتم تو که داری ریه‎ات را دود می‎کنی، لااقل بگذار به جای اینکه با خس‎خسِ سینۀ تو عرقِ فلان دلّالِ کافر اجنبی فراهم شود، نان لواش کارگر باصفا و خستۀ ایرانی جور شود.

«ایرانِ من بلات مهل بر سر آورند
مگذار در تو اجنبیان سربرآورند!»


  • من ...

امروز  ٦ قاریِ راه‎یافته به دور نهاییِ مسابقاتِ بین‎المللیِ قرآن ایران در رشته‎ی‎ تلاوت، قرائت نهایی خود را انجام دادند. مطمئنم خیلی‎هایتان گوش ندادید، ولی من نشستم با دقت گوش کردم. فیلمِ قرائت هر شش نفر در اینترنت هست و هم‎اکنون هم می‎توانید گوش کنید و خودتان بینشان داوری کنید:

محمد یوسف عقل از مصر + محمد رمضانی عیدی بینده از تانزانیا + جعفر فردی از ایران + ثمرالدین حمد اف از تاجیکستان + احمد حسین بلال از افغانستان + محمد نذیر اصغر از فیلیپین

خودم همیشه دلم می‎خواهد ایرانی‎ها در همه چیز در جهان اول شوند. ولی گفت‎وگوی آقای فردیِ عزیز پس از قرائتشان را نپسندیدم: «تلاوت سایر فینالیست‌ها در حد متوسط بود | تلاوت خوبی را انجام دادم» . حقیقت این است که سطح تلاوت‎ها در این دوره از مسابقات (فقط منظورم در رشته‎ی قرائت است، نه حفظ) متوسط هم نبود، ضعیف بود. متاسفانه هرچه بیشتر میگذرد بیشتر داریم از دوره‎ی طلایی قرائت فاصله می‎گیریم و این وضع حتی خود مصر را هم در بر گرفته. مسئله‎ی دیگر این است که در میان همین قرائت‎ها اگر بخواهیم مقایسه کنیم تنها قرائتی که به نظر من قابل اعتنا بود و یک سر و گردن بالاتر از دیگر قرائت‎های فینال بود، قرائت قاری فیلیپینی (محمد نذیر اصغر) بود. آقای فردیِ عزیز واقعا قرائت خاصی را امروز ارائه نکردند. قرائت‎شان خوب بود ولی نمی‎شود گفت بهتر از قرائت محمد نذیر اصغر.

الآن یک خبر عجیب در فارس دیدم. دیدم در آخرین خبر قرآنی خود نوشته‎است:

« ایرانی‌ها بر برترین کرسی قرآنی جهان تکیه زدند»!

 خب هنوز که فردا نشده! هنوزکه مراسم اختتامیه آغاز نشده! بعد خبر را باز کردم دیدم نوشته:

«با اینکه هیأت داوران سی‌ویکمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن کریم هنوز به طور رسمی نتایج دور نهایی این مسابقات را اعلام نکرده است؛ منابع نزدیک به آنها از برتری نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در هر دو رشته تلاوت و حفظ کل قرآن کریم خبر می‌دهند».


این خبر برای من خیلی خوشحال کننده نبود. هم به خاطر اینکه پیش از اعلانِ رسمی اعلان شده. هم به خاطر اینکه قرائتِ نماینده‎ی ایران قرائت شاخصی نبود. هم به خاطر اینکه حس می‎کنم قرائت نماینده‎ی فیلیپین بهتر بود و قرائت نماینده‎ی ایران خیلی با قرائتِ نماینده‎ی تاجیکستان اختلاف نداشت. و مهمتر از همه به خاطر اینکه این مسابقات مسابقات ایران است. مثلا اگر مسابقاتِ مالزی یا عربستان بود جا داشت شادی کنیم که «ایرانی‌ها بر برترین کرسی قرآنی جهان تکیه زدند».

به نظر می‎رسد که هرسال نوبتِ یکی از قاریانِ جوانِ ایرانی در فلان دوره‎ی سنی است که در مسابقات کشوری برگزیده شود و از قضا حق همان برگزیده‎‏ی مسابقاتِ کشوری است که در مسابقات بین‎المللی ایران هم اول شود. بعضی‎ها هم می‎گفتند «فلانی ١۲ سال است دارد شرکت می‎کند و امسال دیگر "باید" برگزیده شود»! یعنی چی؟ شاید هم این پاراگراف را دارم با بدبینی زیاد و بی‎اطلاعی می‎نویسم. اما یک سری رفتارهایی آدم را به این فکرها می‎اندازد. الله اعلم.

خلاصه بنده به عنوانِ یک شهروندِ مسلمانِ این مملکت اصلا از وضعیتِ امروزِ تلاوت (چه در ایران چه در جهانِ اسلام) راضی نیستم!

  • من ...