چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ق.ظ
عید چه کار کنیم؟ _ بخش دوم
۳. موزه، امامزاده و ...پنج انگارهی غلط در باب بازدید از اماکن تاریخی و مذهبی وجود دارد:
یکم ---> برای آدمهای بیکار است. برای پژوهشگرها و استاد دانشگاهها و محققها و آدمهای خیالاتی خوب است، به درد ما نمیخورد. (این در مورد اماکن تاریخی و موزه ها ...)
دوم---> برای آدمهای خیلی مومن و مادربزرگها و آدمهایی که دوست دارند بروند افسرده شوند خوب است. من خوشم نمیآید. (در مورد اماکن مذهبی و مقابر و ...)
{ دو مورد نخست را عموماً کسانی میگویند که تا به حال سر فرصت به چنین اماکنی نرفتهاند.}
سوم---> مکانهای تاریخی و زیارتی خوب و خاص فقط در شهرهای دیگر وجود دارند و در شهر ما خبری نیست. هر وقت رفتیم سفر باید برویم ببینیم.
چهارم---> خب یک باره سر سال میرویم پابوس امام رضا دیگر، چه کاری است این امامزاده آن امامزاده رفتن؟
پنجم---> از همین جا فاتحه میخوانیم روحشان شاد میشود، مگر راه قرض داریم هلک و هلک بلند شویم برویم زیارت اهل قبور؟ آن هم وسط عید و شادمانی؟
پیشنهاد یک: یک روز صبح (نه ظهر) در همین فصل بهار، با یک زیرانداز و یک فلاسک چای به بهترین گورستان قدیمی (یا امامزاده) شهرتان بروید. بین قبرها قدم بزنید (ترجیحاً در بخش سرباز). سعی کنید خیلی به مسائل روزمره و بیاهمیت زندگی فکر نکنید و دربارهشان با دوستتان سخن نگویید (شاید به همین خاطر است که بعضی از صاحبنظران میگویند تنها رفتن بهتر است). اگر آن قدر انسان بیتوجهی هستید که صبح بهار در گورستان هم دارید به آن چرت و پرتها فکر میکنید سعی کنید نوشتههای روی قبرها را بخوانید، این کار کمک میکند بخشی از حافظهتان پاک شود و فارغ البال تر شوید. خوب که گشت و گذار کردید و خسته شدید بگردید خلوتی و سایهای پیدا کنید، زیرانداز بیاندازید و دراز بکشید. سعی کنید بخوابید. باید خوابتان ببرد. یک خوابِ کوتاه. طولانی هم شد ایراد ندارد. وقتی بیدار شدید و خودتان را زیر آسمان خدا دیدید، خدا را شکر کنید که روی خاک هستید و بنشینید کمی برای آنها که زیر خاکاند قرآن بخوانید. شادی و آرامشی که پس از این سفر کوتاهِ درونشهری پیدا میکنید در هیچکدام از سفرهای تا آخر عمرتان نخواهید یافت.
ملاحظه-> از یکی از عرفای بزرگ که در علم نظر بینا بوده است نقل شده: هر امامزادهای یک کرامتِ مخصوص به خود دارد، یعنی به گونهای متمایز از دیگران از میهمانانش پذیرایی میکند. پس هیچ امامزادهای را دست کم نگیرید. هرچقدر هم گمنام و دور افتاده باشد. البته بعضی مقام بالاتری دارند و زیارت آنان هم ارزش بیشتری دارد (مثلاً در شهر ما با این همه امامزاده، همه متوجه مقام خاص حضرت عبدالعظیم هستند.) باری آن نکتهای که آن عارف بزرگ گفت سر جای خود محفوظ است.
پیشنهاد دو: از آنجا که بسیاری از ما نمیدانیم چه مکانهای تاریخی-هنریِ شگرفی در شهر خودمان (و گاه بغل گوش خودمان) وجود دارند برای شروع بهتر است سری به اینترنت بزنیم! (اینترنت گاهی خیلی خوب است) جستجوی مکانها و خانهها و عمارت های دیدنی تاریخی و قدیمی و همچنین موزهها و ... . اما این فقط مرحله نخست است که شما بینشی کلی پیدا کنید. بسیاری از موزهها چیز زیادی ندارند، به درد نمیخورند. بسیاری از اماکن تاریخی هم آن قدر کوچک و معمولیاند که دیدنشان با دیدن عکسشان تفاوت ندارد. برای اینکه انتخابتان دقیق باشد حتماً باید مشورت کنید. از دیگر همشهریهایتان بپرسید کجاها رفتهاند که خیلی خوب بوده است. حتماً هم از زمانِ باز بودنِ آن محل مطمئن شوید، نگارنده خیلی از این مسئله ضربه خوردهاست.
اخطار--> بسیاری از افرادی که به چنین مکانهایی میروند فکر میکنند خبرنگار اعزامیِ روزنامهاند، در نتیجه همهاش باید عکس بگیرند، در نتیجه اصلاً فرصت نمیکنند خودشان هم با خیال راحت تماشا کنند، چه رسد به فکر! فکر نکنید اگر دوربین نبرید یا عکس نگیرید اتفاق خیلی بدی میافتد. آدمها برای چی این همه عکس از این اماکن میگیرند؟ پاسخ: «برای اینکه خاطرهاش حفظ شود. که تا اینجا آمدنشان حرام نشود». پرسش: واقعاً چقدر از این عکسها _این همه عکس دیجیتالی که حافظههای رایانههای ما را پر کردهاند_ بازبینی میشوند؟ نکتهای که اینجا وجود دارد این است که ما خیلی حوصله نمیکنیم در گذشتهمان کندوکاو کنیم. صاحبنظران و مدالآوران عرصهی زندگی بر این باورند که در تماشای آزادانه و پرسشگرانه لذتی است که در دیدنِ گزارشگرانه و برای ثبت و ضبط و نمونهبرداری یک هزارمش هم نیست. از طرفی حتی اگر دنبالِ ثبت و خاطره اندوزی و خاطرهانگیزی هم باشیم _همان طور که گفتیم در عمل چنین اتفاقی با عکس گرفتنهای بسیار نمیافتد، چون به این راحتی مرورشان نمیکنیم، چون وقت نمیکنیم، حوصله نمیکنیم، از عکسهای خودمان راضی نیستیم و ... اما _ آنچه را که با تماشا، با چشم، با نگاه دقیق، به خاطر می سپریم همیشه همراه ماست و مراجعه به آن آسان است. جدا از اینکه این تماشا اتفاقی خاص را برای ذهن به وجود میآورد و باعث میشود دنیای بزرگ تر و رنگین تری داشته باشیم. پس یا دوربین نبرید، یا کم عکس بگیرید و فکر نکنید خبرنگارید. چون این گونه شما از تمام لحظات زندگی فقط یک خاطره تصویری دارید: کادرِ دوربین عکاسی یا صفحهی تلفن همراه و تبلتتان.
ادامه دارد...