ایران من
من خودم از همه هنجارگریزترم. چه هنجار روشنفکری، چه هنجار مذهبی. در حیطۀ «عمل» که از کودکی چنین بودم و همواره مخالف جمع و جماعت. در حیطۀ نظر هم سالها پیش در ابتدای جوانی از درویشی آموختم «آنگاه که همه به نماز ایستادند، تو بنشین. وآنگاه که ندای اذان شنیدی و ندیدی کسی برخیزد، تو برخیز و قامت ببند»
چه اینکه حقیقت ورای هنجارهای اجتماع است و صداقت فرای غوغای جماعت.
همچنین در انجام مستحبات و مشهورات دینی از همه کاهلتر، و در تکرارِ سخنان رسمی و طبق معمولِ دین و حکومت، از همه نامتمایلترم.
لکن در مواجهه با چیزهایی که با عقل و شعور و شرافت و حمّیّتِ خودم سر و کار دارد سیبزمینیوار برخورد نمیکنم. این دیگر ربطی به پیروی از جماعت ندارد.
از سالها پیش که یکبار آقای خامنهای در تلویزیون برایم توضیح داد که خرید تولیدِ خارجی _ولو جنس بهتر_ در حق سرزمینم و کارمندان و کارگرانش و نسل و دودمانِ خودم، خیانت است؛ در حدّ و اندازۀ خودم رعایت کردم. نه به خاطر مسائل دینی و اسلامی و مظلومیت شیعه و حجّیتِ سخنِ علی خامنهای و ... نه! صرفاً بهخاطر ارزشی که برای عزّت و رفاهِ کشورم و خودم قائل بودم. اینجا جزو آن جاهایی است که من عمیقاً و دقیقاً ایرانیام. چه در پرهیز از محصولاتِ آشکارا خارجی (که در خارج هم تولید میشوند، از شامپوها و شکلاتها گرفته تا اجناس کلانتر) چه در محصولات مشکوک (که کارخانهاش اینجاست ولی باید حق و حسابی بابت استفاده از این اسم باکلاس به اجنبی بپردازند). سالها پیش، همه میدانستند که حاجسن است و صفای نوشابۀ سیاه. لکن همین من با کمی دقت و تغییر سلیقه و البته تحمل طعنه (از رفقا گرفته تا تمام کیوسکها و فروشندهها) و بی تحمیلِ سلیقه و اندیشهام به دیگران، ضرر قابل توجهی را به کارخانۀ کوکاکولا و پپسی وارد کردم و باعث شدم کارخانجاتی چون زمزم ورشکست نشوند. (چون مصرفم بالا و استثنایی بود همین تغییر رویه یکنفره اینهمه تأثیر داشت) بگذریم.
سخنی که در صحبتهای امروز بهصورت ضمنی رویش تأکید شد بدیهیِ بودنِ حکمِ شرعیِ حمایت از محصولات داخلی بود:
«بارها در سخنرانیهای اوّل سال و غیر آن تکرار کردم، الآن هم به شما عرض میکنم: مردم محصولات داخلی را مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانهها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست؟! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران خارجیِ آن را مصرف نکنند. این را من فقط برای یک عدّۀ خاص نمیگویم؛ خب بله، وقتی ما میگوییم، یک عدّه از متدیّنین فوراً گوش میکنند حرف را، پیغام هم میدهند فلان چیز را که خارجی است بخریم؟ فلان چیز را نخریم؟ من فقط برای متدیّنین و افرادی که برای حرف ما حجّیّت شرعی قائلند، این را نمیگویم؛ من این حرف را برای هرکسی میگویم که به ایران علاقهمند است، به آیندۀ کشور علاقهمند است، به فکر بچّههای خودش است که بنا است فردا در این کشور زندگی کنند. شمامصنوعات خارجی را که مصرف میکنید، در واقع کمک میکنید به اینکه حجم آن بنگاه خارجی، آن کارگر خارجی، آن سرمایهدار خارجی، مدام بیشتر بشود و تولید داخلی شکست بخورد.» در دیدار مردم آذربایجان ۱۳۹۳/۱۱/۲۹
حالا من برخلاف بیانات حضرت ایشان میخواهم بگویم مخاطب اولی و اصلی این سخن و نیز مخاطبِ فرهیختهاش مخاطبِ ایرانی است. مخاطبِ دوم و کمتر فرهیخته، مخاطبِ مسلمان است. یعنی منِ ایرانی بیش و پیش از منِ مسلمان باید شعورش به این حرف برسد. حالا کاری نداریم که امروز بیشتر واضح شد برای منِ مسلمان مسئله فقط ارشادی و توصیهای نبوده، بلکه حجّیّتِ شرعیِ عندالله داشته است. چه از زبانِ آیتالله خامنهایِ مرجع تقلید. چه آیتالله خامنهایِ ولی فقیه. چه آیتالله خامنهایِ حاکمِ شرع. چه آیتالله خامنهایِ روحانیِ مسلمان که سخنش خلاف منطق دینی من نیست.
حال بپرسیم آیا همین متدیّنین (همین «آنها که هیچ!») هم همه به این مهم اهتمام دارند؟! چه آن فرهیختهای که دغدغۀ معرفت دینی و پرسش از امر قدسی دارد، چه آن جوانی که «مداحیِ روز» را دنبال میکند، چه آن حزباللهیای که والپیپرش روی قاسم سلیمانی و عماد مغنیه است و منبر پناهیان و ماندگاری را از دست نمیدهد. و بپرسیم اگر فقط آنها رعایت میکردند آیا وضع ما چنین بود؟
و اِلّا ما که از صنف متدیّنینِ راستین و حزباللّهیهای دو آتشه نیستیم و بنا به ایرانی بودنمان سالهاست این سخنِ سیدِ علیِ خامنهای را بسیار منطقی و واضح یافتهایم و تلاش کردهایم بدان پایبند باشیم:
«شما میروید یک جنسی را از بازار تهیه کنید، یک لباس؛ یا فرض بفرمایید یک وسیلۀ خانه، یک ظرف؛ نوع داخلیاش هست، نوع خارجیاش هم هست؛ یک مقداری به خاطر تبلیغات خارجی، یک مقدار به خاطر پُز دادن به اینکه این جنس خارجی است، یک مقدار به خاطر رسوبات فرهنگی قبلی که جنس داخلی فایدهای ندارد و یک مقدار هم شاید به خاطر مرغوبتر بودن جنس خارجی؛ این مرغوبتر بودن هم ممکن است یکی از عوامل باشد، لیکن به هر حال تعیینکننده نیست، شما آن را انتخاب میکنید. یعنی چه کار میکنید؟ ---> یک کارگر ایرانی را بیکار میکنید و یک کارگر غیر ایرانی را به کار وادار میکنید.» در دیدار دانشگاهیان سمنان ۱۳۸۵/۰۸/۱۸
چندسال پیش به یکی از رفقا _اگر یادش نرفته باشد_ گفتم تو که داری ریهات را دود میکنی، لااقل بگذار به جای اینکه با خسخسِ سینۀ تو عرقِ فلان دلّالِ کافر اجنبی فراهم شود، نان لواش کارگر باصفا و خستۀ ایرانی جور شود.
«ایرانِ من بلات مهل بر سر آورند
مگذار در تو اجنبیان سربرآورند!»