یا: «زیباترین تلاوتِ مصطفی اسماعیل»
۹۳/۰۳/۲۷
همزمان با ٢٧ خرداد، سالروزِ تولدِ استاد «مصطفی اسماعیل»
دانلودِ خود قرائت:
تلاوت معروفِ مصطفی اسماعیل از سورهی بقره، طارق و انشراح
دربارهی محتوا و ساختار روایی آیاتِ قرائت شده:
در
بخش اصلی این تلاوت، ١۴ آیه از سورهی «بقره» _آیات ۲۳۸ تا ۲۵۲_ و سپس در
بخش «قصار السور» (سورههای کوچک، که گاهی در پایان قرائتهای مجلسی خوانده
میشوند) سورهی «طارق» و «انشراح» خوانده شده است. چند آیهی نخستِ
قرائتشده از سورهی بقره، آیاتی هستند که خداوند مستقیما با مسلمانان سخن
میگوید. دو آیهی نخست، توصیه در اهتمام به نماز و خشوع در برابر پروردگار
است، دو آیهی بعد آیات الاحکام است با موضوع مسائل زناشویی و خانوادگی و
آیهی پنجم پایانبندیِ بخش آیات الاحکام است (چون تا پیش از آیهی ۲۳۸ نیز
آیات زیادی آیات الاحکامِ طلاق و ازدواج بود).
اما
از آیهی ۲۴۳ دیگر موضوع تا حدی تغییر میکند و لحن و سخن تازهای آغاز
میشود. سخن بر سر مجاهده و جهاد در راه خدا؛ نترسیدن از مرگ و عوامل طبیعی
و دنیایی؛ ایمان، اتکال و اتکای محض به خدا؛ و پایداری بر ایمان است. یعنی
مطالبهی اصلیِ خدا از انسان! . و این سخن با روایت داستانی همراه میشود
که از آیهی ۲۴۶ تا ۲۵۱ به طول میانجامد. این پنج آیه، روایتِ ذلتِ
بنیاسرائیل و سرانجام نبرد طالوت و جالوت است. سه آیهی نخستِ پیش از
آیهی ۲۴۶ مقدمهی بحث هستند و آیهی ۲۵۲ پایانبندی آن است. واقعا شأن
قرآن نیست که من بخواهم دربارهی زیبایی، بلاغت و تکنیکهای شگرفِ
روایتگری این آیات سخن بگویم، به همین خاطر فقط به محتوای داستان و بیان
چند نکته بسنده میکنم.
سه
آیهی مقدمهی داستان، سه مقدمهی خاص و متمایز از هماند. اولین آیه خود
یک داستان (روایت) کوتاه است از کسانی که میخواستند از مرگ بگریزند اما
خدا کُشتشان. و سپس زندهشان کرد. یعنی نه مرگتان دست خودتان است نه
زندگیتان.
«الم تر
الی الذین خرجوا من دیارهم، و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله: "موتوا"
ثم احیاهم، ان الله لذو فضل علی الناس ولکن اکثر الناس لا یشکرون»
دو دسته
روایت در بیانِ داستانِ این گروه داریم، یکم: بیماریِ خطرناک و کشندهای در
شهری شایع میشود. عدهای برای اینکه با این بیماری هلاک نشوند از شهر به
بیابان فرار میکنند. آنگاه خدا همان بیماری را در همان بیابان به سراغشان
میفرستد و همهشان را میکشد. وانگهی با دعای پیامبری و از سر فضل بیکران
خویش دیگربار زندهشان میکند. دوم: پیامبری قومش را به جهاد فرا میخواند،
قومِ ترسو به بهانهی وجودِ بیماری میدان را ترک میکند و به جایی
میگریزد، خدا با همان بیماری در همانجا جانشان را میگیرد. در روزگار
دیگری حزقیل نبی هنگام گذشتن از آنجا دلش به رحم میاید، برایشان دعا میکند
و ...
همهی این داستانِ شگفت فقط در یک آیه بیان شده و این آیه و قصهاش فقط مقدمهای است برای بیانِ قصهی اصلی.
«وقاتلوا فی سبیل الله واعلموا ان الله سمیع علیم»
در مقدمهی بعدی (آیهی۲۴۴) دستورِ صریح خداوند متعال را داریم. یعنی فرمانِ جهاد به عنوان یک فریضه و واجب.
«من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا؟ فیضاعفه له اضعافا کثیره، والله یقبض و یبسط، و الیه ترجعون»
در مقدمهی
سوم بحث بحث «قرض دادن» به خدا مطرح میشود که شاید به نظر آید موضوع این
آیه از موضوع دیگر آیات فاصله گرفته. ولی چنین نیست. اگر به ظاهر آیات هم
نگاه کنیم میبینیم بحث اصلی سر «کار برای خدا و نترسیدن از عواقب
دنیاییاش» است. به همین خاطر در پایان آیه حضرت حق میفرماید «قبض و بسط =
تنگی و گشایش دست خداست». مثل مقدمهی نخست که به ما فهمانده بود «مرگ و
زندگی دست خداست». از طرفی با توجه به محورِ عمودی آیات مشخص میشود اینجا
بحث قرض به معنای عام آمده و به به معنای خاص منظور «قرض دادنِ جان» است.
آنچنانکه تعبیری به این سیاق در قرآن و روایات داریم. مثلا «جاهدوا
باموالهم و انفسهم» که عکس این حالت است و جهاد را به مال هم تعمیم داده
است. کلا در بسیاری از آیات انفاق و جهاد با هم آمدهاند. آیهی دیگری هم
که درباره قرض است پس از آیهای آمده که هم درباره جهاد است هم انفاق. و
البته تعبیراتی هم هست که دقیقا جان به مثابه مال است. مثل: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله». در روایات هم چنین چیزی داریم: «أعر اللّه جمجمتک».
اگر دقت
کنیم این سه مقدمه هرکدام از منظری خاص به مسئله جهاد و مرگ دعوت کردهاند.
اولی اعتقادی است، دومی تشریعی و سومی نیز اخلاقی. در اولی خداوند میگوید
تو بخواهی هم مرگ و زندگیات دست خودت نیست، چه در راه من جهاد کنی چه نه،
از حکومت من نمیتوانی بگریزی. در مقدمه دوم حق تعالی دستور به جهاد
میدهد، میفرماید «تو باید در راه من جهاد کنی». و در مقدمهسوم بیان لطیف
میشود و میگوید «چه کسی حاضر است زندگیاش را به خدا قرض بدهد؟». سه
مقدمه با سه بیان برای سه نفر، چه اینکه هرگروهی را بیانی فراخور حال ایشان
سزاوار است.
«الم
تر الی الملا من بنی اسراییل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا
نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا
"و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله؟ و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا" فلما
کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم، و الله علیم بالظالمین»
در این آیه
تازه داستان اصلی آغاز میشود. داستانِ مردمی از بنی اسرائیل که توسط
دشمنِ ظالم، خونریز و مستکبری به خفت و ذلت کشیده شدهاند و از کرامت
معنوی و امکانات مادی زندگیشان نیز محروم. داستان مردمی که جانشان به
لبشان رسیده و دیگر راهی جز راه خدا و مبارزه و مقاومت به ذهنشان نمیرسد.
حال اینکه سرانجام این مردم به کجا میرسد را خودتان در آیات بخوانید.
«و
قال لهم نبیهم: "ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا" قالوا "انی یکون له الملک
علینا و نحن احق بالملک منه ولم یوت سعه من المال" قال "ان الله اصطفاه
علیکم و زاده بسطه فی العلم والجسم والله یوتی ملکه من یشاء والله واسع
علیم"»
«وقال
لهم نبیهم "ان آیه ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم وبقیه مما
ترک آل موسی وآل هارون تحمله الملایکه، ان فی ذلک لآیه لکم ان کنتم
مومنین"»
«فلما
فصل طالوت بالجنود قال "ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی، و من
لم یطعمه فانه منی، الا من اغترف غرفه بیده" فشربوا منه الا قلیلا منهم.
فلما جاوزه هو والذین آمنوا معه قالوا "لا طاقه لنا الیوم بجالوت وجنوده"
قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله "کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن
الله و الله مع الصابرین"»
«ولما برزوا لجالوت و جنوده قالوا "ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین"»
«فهزموهم
باذن الله، و قتل داود جالوت، و آتاه الله الملک و الحکمه و علمه مما
یشاء، ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض، و لکن الله ذو فضل علی
العالمین »
«تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق وانک لمن المرسلین»
مسئلهی
مهمی که اینجا مطرح است مسئلهی سنتِ همیشگی الهی و بحث عبرت است. خداوند
متعال پیش از اشاره به داستانِ بنی اسرائیل (در مقدمه نخست) داستانی را نقل
کرده به عنوان یک سنت همیشگی، سپس داستان بنی اسرائیل نقل شده، تو گویی
ایشان میتوانستند از سرنوشت آن قوم عبرت بگیرند و متوجه اهمیت جهاد شوند،
سپس در پایان این داستان خدا به پیامبرش میگوید من اینها را دارم برای تو
بازگو میکنم، یعنی از بازگویی اینها برای تو هدفی مد نظر دارم، و تو
پیامبری، یعنی برای تو و یک امت. چه اینکه آیهی اولِ قرائت (حافظوا علی
الصلوات...) نیز خطاب به جامعه اسلامی است و قومِ تازه مسلمانی که به خاطر
گرمای هوا از ایستادن در صفوف نماز جماعتِ پیامبر میگریختند و با این
رفتارشان باعث تضعیفِ سیاسی اسلام میشدند. انگار همهی این آیات نقل شده
تا آنان متذکر شوند و چه نادان است آنکه در نیابد مخاطب همهی این آیات خود
ما هستیم. قرآنی کتابی است برای همه، همهی انسانها و همهی زمانها.
بعضی
مفاهیم، عبارات و کلمات در این آیات تکرار شدهاند که دقت بر آنها نیز
بسیار راهگشاست. مثل مفهومِ «آزمون» و ارتباطش با «ایمان». مثل واژه «صبر»
و ارتباطش با آرامش و پیروزی. مثل طفره رفتنها و غر زدنهای بنی
اسرائیلی. مثل «علیم» بودن خداوند متعال. مثل عبارت «بإذن الله»، همین
عبارتی که اگر دقت کرده باشید آیت الله خامنهای در بعضی مسائل آن را
استفاده میکنند. اگر دقت کرده باشید ایشان هم این عبارت را وقتی استفاده
میکنند که سخن بر سر مبارزه با جالوتِ زمان است.
دربارهی قرائت و ساختار قرائت:
یک
دکتر
احمد نعینع شاگرد «مصطفی اسماعیل» از استاد خویش نقل کرده است: «اگر کسی
میخواهد مرا بشناسد تلاوتهایم را گوش کند، یک بار نه بلکه ٣٠ بار گوش کند
تا من و تلاوتهایم را بشناسد». خود نعینع هم تأکید میکند: «همه
تلاوتهای شیخ زیبا هستند فقط باید بارها گوش کنید تا لذت ببرید».
این
یک اصل است. مخصوصا برای من و شمایی که گوشمان عادت به این موسیقی ندارد.
ما همیشه با ترتیل راحتتر انس میگیریم. مَثَلش، مَثَلِ موسیقیِ پاپ و
سنتی است. همه با موسیقی پاپ زودتر و راحتتر انس میگیرند، حال آنکه برای
انس با موسیقی سنتی نیاز به تربیتِ گوش و اندکی صبر و چندبار گوش دادن
داریم. به جایش لذت موسیقایی دومی بیشتر است. موسیقی پاپ و مردمی در ابتدا
جذاب است ولی هرچه بیشتر بگذرد بیشتر رنگ میبازد، حال آنکه یک موسیقیِ
کلاسیک و هنری را هرچه بیشتر گوش بدهیم بیشتر میپسندیم. نسبتِ قرائتِ
ترتیل و قرائتِ مجلسی نیز چنین است، با اولی راحت ارتباط برقرار میکنیم،
اما دومی عمیقتر و لذتبخشتر است اگر کمی پاسوزش شویم.
دو
وقتی
میگویم (به نظر من) این زیباترین و فنیترین قرائتِ مصطفی اسماعیل است و
وقتی میگویم مصطفی اسماعیل فنیترین و هنرمندترین قاری جهان است، سه تا
نتیجه مطرح میشود. یک: تو گویی این قرائت، زیباترین قرائتِ جهان است. دو:
اگر شما این قرائت را هم نپسندید من خیلی شکست خوردهام. سه: اگر برای گوش
دادن و با دقت گوش دادن، و چندبار گوش دادنِ این یک قرائت در زندگیتان وقت
نگذارید شما نیز خیلی نامردید.
سه
از آنجایی
که موضوعِ اصلی در آیات آغاز میشود (آیهی ۲۴۳ بقره) ، لحن و ملودیِ
مصطفی اسماعیل هم متفاوت میشود و کمی بالا میرود. هرچه بیشتر به موضوع
جنگ نزدیک میشویم لحنهای متناسب با «حماسه»، «استرس»، «بیم»، «هیجان»
و... در قرائت بیشتر میشود. این قرائت دقیقا مثل یک ساختهی سینمایی با
موضوع نبرد بزرگ کفر و ایمان است. هم در میدانِ نبرد هم در میدانِ قلبها.
مصطفی اسماعیل سعی کرده تمام عواطفی که در آیات مشاهده میشود را به رخ
بکشد. مثلا جایی لشگرِ نیممومن نیمکافرِ طالوت با لشگر عظیم جالوت مواجه
میشود، ناله و فریادِ ترس و ناتوانیِ عدهای بلند میشود که «لا طاقه لنا
الیوم بجالوت و جنوده»؛ مصطفی اسماعیل این فراز را واقعا طوری ادا میکند
که حس ناتوانی و اضطرابِ آن عده از لشگر طالوت با زیبایی تمام به ما القا
میشود. همچنین در همین شرایط مومنانِ سپاه طالوت (به تعبیرِ زیبای قرآن :
«آنان که یقین داشتند خدا را خواهند دید») از سر ایمان و آرامش میگویند
«کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله؛ و الله مع الصابرین»؛ اینجا
لحن مصطفی اسماعیل و موسیقیاش کاملا عوض میشود و همراه با لطافت و آرامش
میشود. سپس وقتی که دو لشگر با هم مواجه میشوند، _چنین نبوده که اهل
ایمان بگویند خب اینها که چیزی نیستند! الآن شکستشان میدهیم! اتفاقا هیبت
و مهابت و جمعیت و قدرت لشگر جالوت بسیار زیاد و قابل توجه بوده است و با
نگاه دنیایی، شکستِ سپاه طالوت حتمی_ با اینحال اهل ایمان مایوس نمیشوند و
دست به دعا بر میدارند تا خدا صبرشان ببخشد؛ اینجا _هم مواجه شدنِ دو
لشگر هم دعای اهل ایمان_ را نیز مصطفی اسماعیل با موسیقی شگفت و لحنی کاملا
متناسب حماسه و جنگ اجرا میکند. «الله الله»ی که جمعیت اینجا میگویند به
نظر من تداعی گر «الهی آمین» است! آنچنانکه وقتی مصطفی اسماعیل با لحن
حماسی خود آیات پیروزی را میخواند و موسیقی هم شادمانهتر و کاملا خالی از
اضطراب میشود، مردم یکجوری «الله» میگویند که انگار دارند «هورا»
میکشند! . این درخششهای شگرفِ موسیقایی و تناسبهای دقیق لحن و معنا (مثل
شادی و فرحبخشیِ آیات پس از پیروزی) تا پایان داستان طالوت و جالوت و
رسیدن به پایانبندی ادامه پیدا میکند. به نظرِ من حتی سورهی طارق نیز
خیلی بیمناسبت انتخاب نشده، چه اینکه آیات پایانیِ این سوره را هم میتوان
هم افق با پیروزیِ سپاهِ خدا برکافران دید.
دربارهی مصطفی اسماعیل:
استاد
مصطفی اسماعیل یکی از چند نابغه و چهرهی درخشانی است که «عصر طلایی»
قرائت در مصر را به وجودآوردهاند. چهرههایی چون «محمد صدیق منشاوی»،
«عبدالباسط محمد عبدالصمد» و «مصطفی اسماعیل». هر نام بزرگ دیگری در قرائت
قرآن ذیل این سه نام است. او در ٢٧ خرداد ماه سال ١٢۸۴ و در خانوادهای
کشاورز به دنیا آمده است و قرار بوده چون دیگر برادران و پدرش کشاورز شود،
اما استعداد و جان و جنمی که از همان کودکی از خود نشان میدهد باعث میشود
پدرش از به کار گرفتنِ او در زمین زراعت صرف نظر کند و او را برای حفظ و
قرائت به مکتب و مدرسه بفرستد. نقل است مصطفای کودک در راه مکتب،دور ازچشمِ
پدر گاهی پنهانی به مجالس مولودیخوانی سرک میکشیده تا آوازشان رابشنود.
نقل است هرگاه به آوازهخوانانِ دورهگردِ خوشصدا برمیخورده، برای
شنیدنِ آوازشان آنقدر تعقیبشان میکرده تا متوجه میشده راه خانه را گم
کردهاست.
مصطفی
اسماعیل در طول زندگی مبارک خود با قرائتهای شگفتانگیزش طرزی نو و سبکی
نوین در تلاوت قرآن بنیان گذاشت و توانست از برترینهای این هنر آیینی
مذهبی در طول تاریخ شود. این مسلمانِ پاکیزه، این افتخار عالمِ اسلامی و
هنر مشرق زمین سرانجام در دیماه سال۵۷ * از دنیا رفت.
شاید در
میان بسیاری از مردم صدا و شفافیتِ صدای مصطفی اسماعیل _با همه زیبایی و
توانمندیاش_ باز نتواند با صدای بزرگانی چون عبدالباسط و منشاوی برابری
کند؛ اما در عوض بسیاری از متخصصان، قرائت او را از دیگران هنرمندانهتر و
استادانهتر میدانند و به همین خاطر تنها به مصطفی اسماعیل لقب «اکبر
القرا» دادهاند.
از
ویژگیهای مهم قرائتهای مصطفی اسماعیل اهتمام او به تناسب لحن، ملودی و
موسیقی با آیات است. یعنی همان فرم و محتوا. همان پیام و پیکره.
از
دیگر ویژگیهای مهم قرائتهای او قدرتِ شگفت انگیزش در آهنگسازی است و از
آنجا قرائت قرآن یک هنرِ مجلسی است باید بگوییم: «آهنگسازی و
بداههنوازی»! نقل است که پای رحلِ او به جز متخصصان و اساتیدِ قرآن، حتی
موسیقیدانانِ بزرگ مصری نیز برای بهرهمندی از نغماتِ خاص او به هنگامِ
تلاوت، حاضر میشدند.
وقتی مصطفی
اسماعیل از سوی بعضی از قاریان بزرگ مورد انتقاد قرار میگیرد که چرا
اینقدر به مسئلهی موسیقی اهتمام دارد او چنین پاسخ میدهد:
«خداوند
زیبا است و زیبایی را دوست دارد. ما برای این که قرآن را طوری به مردم
عرضه کنیم که مورد پسند و خوشایند آنان قرار گیرد، ناگزیریم از تاکتیکها،
نغمات و مقامات استفاده کنیم تا در هنر تلاوت، جنبههای جمال و زیبایی را
همراه با ارزشهای رسایی و سرودنی صوت، و البته با روحی توأم با خشوع و
خضوع که به معانی عظیم قرآنی توجه دارد بروز دهیم»
در همین
گفتار آن دو ویژگیِ مهم یعنی «توجه به ملودی و موسیقی» و «اهتمام به تناسب
پیکره و پیام» وجود دارند. این دو ویژگی هم علت درخشش مصطفی اسماعیلاند هم
مراد ما از «تلاوت هنرمندانهی قرآن کریم».
*
با تذکرم دوست عزیز و جدید «آقا مصطفی» سال وفات مرحوم مصطفی اسماعیل از
پنجاه و هشت به پنجاه و هفت اصلاح شد. ایشان این موضوع را در وبلاگ خود شرح دادهاند.