به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

به رنگ آسمان

نسخۀ پشتیبان

سال گذشته در ایام ماه رمضان یادداشتی نوشتم با عنوان «در جست و جوی قرآن کریم _ بخش نخست» که به همان‎صورت ماند و ادامه پیدا نکرد. شاید به این خاطر که زیادی حس و حال انتزاعی، فلسفی و کلی پیدا کرده بود. امسال همزمان با سی و یکمین مسابقه‎ی بین‎المللی قرآن کریم در تهران (که این روزها می‎توانید از شبکه قرآن سیما یا رادیو قرآن برنامه‎هایش را به طور زنده بشنوید) گفتم آن بحث را ادامه دهم.

از آنجا که مقدمه‎ی بحث در آن یادداشت هست و همچنین به خاطر پرهیز از کلی‎گویی، یک راست می‎رویم سر اصل مطلب:

به نظر این علاقه‎مند و مخاطبِ عامِ هنرِ قرائت قرآن کریم مشکل اصلی قرائت در ایران غرب‎زدگی به معنا الاعم و عَرَب‎زدگی به معنا الاخص است. برترین قاریانِ جهان و صاحبانِ عصرِ طلاییِ قرآن کریم، تعدادی از قاریان مصر هستند. ما کجا هستیم؟ ما هم مقلدانِ مقلدانِ آن قاریان بزرگ و برجسته‎ی تاریخ تلاوتیم. ما اینجاییم.

تا وقتی اینجا باشیم، تا وقتی خود در جست و جوی قرائت ایرانی از قرآن کریم نباشیم، تا وقتی در جلسات و کارگاه‎های آموزشی قرآن ما و  همچنین برنامه‎های مخصوص قرائت قرآن در شبکه قرآن سیمای ما (از جمله برنامه ی محبوبِ «اِسرا») اصل بر آموزشِ تقلید از قاریانِ برجسته ی مصری باشد ما هیچ‎گاه در این زمینه تاریخ ساز نخواهیم بود. با چنین وضعی نه گامی جدی در اعتلای هنر تلاوت قرآن بر می داریم و نه می توانیم مخاطب عام و خاص را برای این هنر به دست بیاوریم. ما جمهوری اسلامی هستیم، تنها حکومتِ شیعه در سراسر جهان، تنها حکومتی که سعی کرده در قوانینش قرآنمدار باشد، در کشور ما چنین وضع تلاوتی شایسته‎ی قرآن نیست. البته بخشیش نیز تقصیر تبلیغات ضعیف و ضعف مدیریت فرهنگی است. اینهمه کنسرت موسیقی در سراسر سال با ضعیف ترین اجراها برگزار می شود و آن همه مخاطب را مجبور به خرید بلیط های گران می کند. چرا نباید چنین چیزی برای تلاوت قرآن باشد؟ چرا من نباید برای خرید بلیطِ یک قرائت خوب سر و دست بشکنم؟ ایراد اینجا به سه نفر باز می گردد، یکی منِ غرب زده، دوم مدیریتِ فرهنگیِ افلیج، سوم: قاریِ قرآن (هنرمند) عرب زده (منفعل). بعضی از قاریانِ جوانِ ما واقعا به طرز مشمئز کننده ای مقلد و منفعل اند. حالا اینکه تمام قرائتش از الف اعوذبالله تا میمِ صدق الله، کپیِ فلان تلاوتِ فلان قاری بزرگ است به کنار، بعضی تسبیح دست گرفتن، سر تکان دادن، میمیک چهره و دیگر حرکات و آناتشان هم کپی قاریان بزرگ مصری است. این دیگر واقعا خنده دار است.

اینکه از تعبیرِ عرب زدگی استفاده می کنم بیش از اینکه نشئت گرفته از ایران دوستی ام باشد، از اسلام دوستی ام سرچشمه گرفته. ما در همه ی شئون باید توجه داشته باشیم اسلام غیر از عرب است. نه اینکه عرب بد باشد و ما با اعراب مشکلی داشته باشیم، ذاتا ماهیت اسلام با ماهیت عرب بودن متفاوت است. بعضی وقتی در اموری میخواهند به حیثیت اسلامی توجه کنند، ناخودآگاه عرب می شوند. مثلا سال گذشته داشتم اختتامیه مساقات قرآن در ایران را نگاه می کردم، دیدم بر پارچه ای سطری به این مضمون نوشته اند: « حضورِ متسابقین عزیز را از سراسر جهان گرامی می داریم» و باز این دوستان قرآنی از واژه ی «متسابق» استفاده کرده اند. متسابق یعنی چی؟ مگر شما عربید؟ شما که در پارچه ای دیگر به زبان عربی هم به مخاطب عرب زبان تبریک گفته اید! . البته در مسابقات اسمال دقت کردم دیدم گویا از متسابق خبری نیست. ولی این واژه را دوستانِ فعال در عرصه ی قرآنی زیاد اینور آنور می نویسند و به این فکر نمی کنند اگر مخاطب عامی که با فضای ایشان آشنا نیست ولی می خواهد آشنا شود چه فکری می کند.

علی ای حال منظورِ ما هم از نفی عرب زدگی این نیست در قرائت قرآن لحن عربی کنار گذاشته شود. بالاخره زبان قرآن زبان عربی است. کلیدِ فهم این کتاب زبان عربی است. زبان عربی زبان ممتاز و مقدسی است. توجه به زبان عربی و همچنین لحن عربی هم در فهم قرآن هم در خواندن آن کلیدی است. اگر قرآن را بخواهیم در دستگاه راست پنجگاه و باگوشه ها، نغمات و تحریرهای ایرانی بخوانیم قطعا نتیجه ی خنده دار، مسخره و خسران آمیزی به بار خواهد آمد. اینجا منظور ما از عرب، زبان و لحن نیست، فرهنگ است. آن هم نه آن بخش فرهنگیِ اعراب که با اسلام معنا می شود، آن بخش فرهنگی که مخصوص یک حوزه ی جغرافیایی، تاریخیِ خاص و متمایز است و شما می توانید آن را بین خود کشورهای عربی هم تشخیص دهید. فرهنگ مردم مصر با فرهنگ مردم عراق بسیار متفاوت است. منظور ما این است که قرائت ایرانی نباید زیر مجموعه ی قرائت مصری باشد. حالا چون مصری ها موفق بوده اند ما نباید تکرارِ مصری ها، آن هم تکرارِ کم فروغ تر و ضعیف ترشان باشیم. جدا از اینکه تقلید و تکرار همیشه مرحله ای فروتر است. و باز آن جمله ی استاد فروزانفر که نزد اهل ادب معروف است: «گیرم شدی سعدی، وجود مکرری خواهی بود» . اینکه یک قاری جوان در ابتدای کار پایه را بر یک قاری بزرگ مصری بگذارد و با او شروع کند امری طبیعی است. اما اینکه تمام سیر هنری قاریان ما ذیلِ سیر هنری دیگر قاریان برجسته ی قدیمی باشد و اتفاقا ما هم همین مقلدانِ حرفه ای را حلوا حلوا کنیم و روی دست ببریم (چه مای مردم با تشویق ها، چه مای  داور و مسئول با جایزه و مقام دادن ها) درست نیست.
به زعمِ بسیاری، بهترین قاریِ ایرانی (در امر تلاوت مجلسی و قرائت تحقیق) جناب آقای کریم منصوری است. الحق و الانصاف هم ایشان قاری بزرگی است و موجب سرافرازی ایرانیان بین دیگر کشورهای اسلامی (با قرائت های بی نظیری مثل قرائت شگفت انگیز سوره مطففین و شمس در اجلاس سران کشورهای اسلامی سال ٧٦). لکن این بزرگ، این عزیز، این افتخار ایران، این قاری محبوب در جهان اسلام را هم سرانجام با چه نامی می شناسند؟ «عبدالباسط ایران».

زین رو من بااینکه طرفدار تلاوت مجلسی (تحقیق) از قرآن کریم هستم، با اینکه تلاوت مجلسی تلاوت هنری است، با اینکه من خیلی کم ترتیل گوش می دهم، اما حداقل از این حیث برای قاریِ برجسته ای مثل شهریار پرهیزگار بیش از کریم منصوری احترام قائلم. ترتیلِ پرهیزگار شاید از تلاوتِ منصوری زیباتر و جذاب تر هم نباشد، اما نوآورانه تر است. از این جهت شهریار پرهیزگار واقعا یک افتخار بزرگ برای هنر ایرانی و همچنین جامعه ی قرآنی ایران است.

منظور من از قرائت ایرانی از قرآن کریم، بیش از همه توجه به خلاقیت و ابداع در موسیقی، ملودی، لحن و سبک است. یعنی ساختارِ هنریِ تلاوتِ قرآن کریم. عرب زدگی و مصر زدگی نمی گذارد ما به ملودی ها، نغمات و کلا فضای موسیقایی نو در قرائت قرآن  کریم فکر کنیم. عبدالباسط اگر خودش منشاوی زده بود هیچ وقت عبدالباسط نمی شد. هرچند منشاوی بسیار گرامی است. شهات انور اگر مصطفی اسماعیل زده می شد هیچگاه پدیده ای به نام شهات انور نداشتیم. هرچند مصطفی اسماعیل بسیار شگفت انگیز است. من در اولویت نخست و وحله ی اول بیش از همه چیز آرزومندِ ابداع ساختارهای نوی موسیقایی هستم. اگر همین هم روزی به قوت و با جدیت در ایران شکل بگیرد من می گویم ما قرائتی ایرانی از تلاوت قرآن کریم داریم. در وحله ی دوم توجه به موسیقی ایرانی ( و نه فقط موسیقی مرکز و موسیقی ردیف دستگاهی، تمامی موسیقی های بومی و غیر بومی، مرکزی و غیر مرکزی ایران) مراد من است. همانطور که گفتم منظورم این نیست که قرآن را به آواز بخوانیم خدای ناکرده. بی شک لحن عربی و پایه هایی از موسیقی عربی باید حفظ شود. اگر کسی به این توجه نکند نتیجه خنده آور خواهد بود. چنانکه در دوره هایی چنین تجربه هایی را در ایران داشته ایم. خواندنِ متنِ عربی با لحن فارسی همانقدر خنده دار است که خواندنِ متن فارسی با لحن عربی. لکن به نظر من می شود از موسیقی ایرانی و نغماتش بهره هایی گرفت. البته اینجا به نظر یک متخصصِ موسیقی ایرانی و عربی احتیاج است نه نظر من! لذا ما به همان اولویتِ نخستِ خود بسنده می کنیم. یعنی همان توجه به زیبایی و ساختارهنری در قرائت قرآن که جز از راهِ خلاقیت و نو آوری میسر نخواهد بود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی